استاد علامه سىد جعفر‌ مرتضى العاملى، محقق و صاحب‌نظر در تارىخ اسلام، متولد 1364 ق در جبل‌عامل (لبنان) است. سلسله­ى نسبى اىشان به امام على بن الحسىن علىه ‌السلام مى‌رسد. اىشان تحصىلات ابتداىى را به صورت مكتبى نزد پدرشان ـ كه خود معلم بود([1]) ـ گذراندند و علاوه بر آموزش‌هاى عمومى، در زمىنه­ى شعر و ادب نىز صاحب آثارى شدند. در سال 1382 ق به قصد ادامه­ى تحصىل به نجف اشرف عزىمت و پس از اندوختن توشه­ى علمى، در سال 1347 ش وارد قم شدند و در آنجا از دروس آىات عظام شبىرى زنجانى، حائرى و آملى بهره‌ها گرفتند.

تألىف تنها اثر جدّى درباره­ى زندگى حضرت امام رضا علىه السلام، رساله­ى «إبن عباس و أموال البصرة»، «حدىث إفك»، كتاب ارزشمند «مأساة الزهراء شبهات و ردود» در پاسخ به شبهات وارده در خصوص مصائب ىگانه دختر گرامى رسول خدا صلى الله علىه و آله، تألىفاتى درباره­ى امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشرىف هم­چون بحثى در باب جزىره­ى خضراء و سرانجام كتاب معروف: «الصحىح من سىرة النبي الأعظم» (ىازده جلد كه تا بىست جلد خواهد رسىد([2])  و ىك بار حائز جاىزه­ى كتاب سال جمهورى اسلامى شد) را باىد در زمره­ى مهم‌ترىن آثار مكتوب اىن محقق و نوىسند­ه­ى توانمند برشمرد.

نكته‌اى كه در بىشتر تألىفات اىشان مى‌توان به عنوان ىك مبنا بدان نگرىست، شدت گراىش به دفاع از مبانى تشىع و حساسىت فوق العاده در اىن باره است.

داىر كردن مدارس و مراكز تحقىقاتى در اىران و لبنان و كمك و حماىت از طالبان علوم دىنى از دىگر خدمات ارزنده­ى اىن عالم برجسته مى‌باشد.

استاد در اواخر سال 1371 ش پس از 25 سال اقامت با بركت در اىران، هم­زمان با اشغالگرى و تجاوز رژىم صهىونىستى اسرائىل، به مولد خود ـ لبنان ـ مراجعت نموده و در آن جا اقامت گزىدند. اىشان در حال حاضر، افزون بر اتمام نگارش چندىن اثر، به برگزارى جلسات تفسىر و جلساتى وىژه­ى جوانان شىعه در روستاهاى مختلف جنوب و بىروت اشتغال دارند. اىشان علاوه بر آثار و خدمات فوق‌ الذكر، چند سالى است مشغول انجام تحقىق درباره­ى اسرائىلىات ىا آثار مؤثر فرهنگ ىهود و نصارا بر متون اسلامى مى‌باشد([3]). موضوع اىن تحقىق و دىگر آثار و تحقىقات گران‌سنگ اىن استاد فرزانه موجب شد تا در اىام مسافرت به اىران، به گفت و گوىى صمىمانه با اىشان بپردازىم كه حاصل آن فراروى خوانندگان گرامى موعود قرار دارد.

پرسش: با توجه به اهمىت تارىخ و تارىخ‌نگارى در حوزه‌هاى مختلف اسلامى، جرىان تارىخ‌نگارى از همان ابتدا با چه مشكلات و معضلاتى مواجه بوده است؟

[تدوین تاریخ بر اساس تحریف]

پاسخ: مهم‌ترىن مسأله در حوزه­ى تارىخ اسلام اىن است كه تارىخ‌نوىسى پس از گذشت ده‌ها سال از وقوع حوادث و جرىانات آغاز شد و همىن امر باعث بروز باقى مشكلات شده است. در طول اىن مدت كه مىان وقوع و ثبت حوادث فاصله افتاده بود، سىاست‌مداران و فرمان‌رواىان، نقش زىادى در نقلِ گزىنشى حوادث ىا سانسور آن‌ها داشتند.

آن‌ها هم‌زمان با آنكه تلاش مى‌كردند بعضى از واقعىت‌ها را بپوشانند، حوادث و جرىاناتى را نقل مى‌كردند كه هرگز اتفاق نىفتاده بود، و با سىاست‌ها و منافع آن‌ها هم‌سو و هم‌جهت بود. راوىان و واعظان دربارى، اىن نىاز حاكمان را برآورده مى‌ساختند و آن‌چه باب مىل و پسند آن‌ها بود را جعل مى‌كردند. اىن عوامل، دست به دست هم داد تا تارىخى به دور از حقىقت و در عىن حال هم‌سو با اهداف و گراىش‌هاى حكمرانان شكل بگىرد.

پس از اىن جرىان بود كه تارىخ­نوىسى شكل گرفت، و مطالبى كه از ناحىه­ى حاكمان و دستىاران آن‌ها جعل، تحرىف و ىا دچار كم و زىاد شده بودند، اساس و پاىه­ى تدوىن منابع تارىخى قرار گرفت. در واقع آن‌چه را حاكمان مى‌پسندىدند، راوىان و محدثان نقل مى‌كردند، و آن چه را كه آنان نقل كرده بودند، مورخان ثبت نمودند. 

پس از اىن كه مورخان، جعل‌ها و تحرىف‌ها و كم و زىاد كردن‌هاى حوادث تارىخى را مرتب كردند آثار خود را به مردم عرضه نمودند، و مردم هم به مطالعه­ى اىن آثار كه متأثر از هوا و هوس و گراىش‌هاى فرقه‌اى مورخان نىز بود پرداختند.

جالب اىن‌جا است كه پس از اىن همه ماجرا، پىروان فرقه­هاى مختلف نىز به نوبه­ى خود، بخش زىادى از تارىخ جعلى و غىر واقعى را مستمسك خوىش قرار مى‌دادند تا امكان توجىه رفتار و گفتار بزرگانشان فراهم شود. بر همىن اساس مى‌بىنىم كه مى‌گفته‌‌اند: اىن خلفا و حكمرانان را خداوند برگزىده و آن‌ها را بر مردم گمارده است، و باىد همه­ى مردم از اىشان اطاعت كنند؛ [چرا] كه اطاعت از آنان، عىن اطاعت از خداوند است.

[ضرورت بازنگری در تمام نوشته­های تاریخی]

باىد توجه داشته باشىم كه همه­ى حوادث تارىخى از حىث اهمىت در ىک رتبه نىستند. بعضى از ماجراهاى تارىخى صرفاً گوشه‌اى از زندگى اجتماعى ىا اقتضائات سىاسى جامعه را ترسىم مى‌كنند؛ ولى برخى دىگر از حوادث بر عقاىد و حب و بغض‌هاى مردمان اثرگذار هستند.

بى‌ شک تارىخ پىامبران و اوصىاء علىهم السلام ذكر حوادثِ صرف نىست؛ بلكه در واقع مجموعه‌اى از تعالىم، سىاست‌ها، اخلاق، فقه، اعتقادات و تفسىر است، و از همىن جهت با تارىخ پادشاهان و ىا جنگ‌ها، تفاوت اساسى دارد. متأسفانه باىد بگوىم كه در اسلام نیز با تارىخ پىامبر اكرم صلى الله علىه و آله به همىن شكل رفتار شد. از همىن رو ضرورى است كه ما در تمامى آن چه كه آن‌ها گفته و نوشته‌اند بازنگرى كنىم، و با نقد و بررسى دقىق درباره­ى آن‌ها تصمىم‌گىرى كنىم.

در طول مدتى كه به تدوىن كتاب الصحىح من سىرة النبي ‌الأعظم صلّى الله علىه و آله مشغول بودىم، تمام همّ ما بر بازنگرى دقىق و علمى همه­ى اىن مطالبى بود كه حكم‎رانان، دستىاران و كمك­كاران آنان درباره‌ى رسول خدا صلّى الله علىه و آله ساخته‌اند، تا مىزان صحت رفتارهاى افراد عادى و غىر معصومى را كه به خلافت و حكومت رسىده بودند مشخص كنىم.

[تحریف سیره­ی پیامبر ’ توسط حکّام]

حاكمان در زمان حكومتشان براى توجىه رفتارشان و نىز ساكت كردن مردم از اىن ابزار استفاده مى‌كردند؛ ىعنى به پىامبر صلّى الله علىه و آله نسبت‌هاى دروغ مى‌دادند. گوىا اىنكه اگر آن­ها هم دچار اشتباه مى‌شوند طبىعى است؛ زیرا اگر ثابت شود كه پىامبر نىز اشتباه مى‌كرده که آن‌ها به طرىق اولى مى‌توانند و ممكن است که دچار خطا و اشتباه شوند، و حتى از آن بالاتر؛ مى‌توانند مدعى شوند كه از پىامبر صلّى الله علىه و آله تقلىد كرده‌اند! و نعوذ بالله بگوىند پىامبر صلّى الله علىه و آله با مردم جنگىده و در حقّ آن‌ها ستم روا داشته است؛ درست همان­گونه كه ما جنگىدىم و ستم كردىم. مردم عامى اگر چنىن رفتارى را مستند به دىن و سىره­ى بزرگان دىن ببىنند، به راحتى در مقابل آن سر فرود مى‌آورند و هىچ اعتراضى نمى‌كنند؛ به خصوص كه با توجه به جوّ عمومى جامعه، انگىزه‌هاى دىنى، قوى‌ترىن و محكم‌ترىن و تضمىن­شده‌ترىن عامل براى پاىدارى حكومت آن‌ها به شمار مى‌آمد.

مجموعه­ى الصحىح گامى در راه تحقىق‌ و پژوهش‌ براى دستىابى به سىره­ى واقعى پىامبر صلّى الله علىه و آله است بى آنكه چنىن شک‌‌ها و شبهاتى در آن راه داشته باشد. اىن كتاب در پى ىافتن اىن تحرىف‌ها و حكم كردن در مورد آن‌ها است تا بتواند با زدودن اىن تحرىف‌ها، چهره­ى واقعى و حقىقى رسول خدا صلّى الله علىه و آله را كه نورى است به سوى صراط مستقىم و هداىت، بر همگان بنماىد.

[نقش یهود در تحریف واقعیت­ها]

پرسش: نقش ىهودىان در جعل حدىث و تحرىف واقعىت‌ها چقدر بوده است؟

پاسخ: قرآن كرىم درباره­ى حىله‌گرى‌‌هاى ىهودىان براى فاسد و خراب كردن عقىده و فرهنگ مردم تصرىح کرده كه آن‌ها در اىن مسىر، علاوه بر تحرىف بسىارى از واقعىت‌ها حتى كلام خداوند را هم تحرىف مى‌كنند: ﴿أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ ىؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَرىقٌ مِنْهُمْ ىسْمَعُونَ كَلامَ اللَّـهِ ثُمَّ ىحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ ىعْلَمُونَ﴾‏([4]) ىعنى: آىا طمع دارىد كه [اىنان] به شما اىمان بىاورند؟ تا آنكه گروهى از آنان سخنان خدا را مى‌شنىدند. سپس آن را بعد از فهمىدنش تحرىف مى‌كردند و خودشان هم مى‌دانستند‏([5]).

كسانى كه سخنان خدا را تحرىف مى‌كنند به طرىق اولى سخنان پىامبران او را تحرىف خواهند كرد. اساساً تحرىف سخنان و سىره و تارىخ انبىاء، عادت و سرشت و خوى ىهودىان بوده كه همواره در اىن راستا تلاش مى‌كرده‌اند و الآن هم تلاش مى‌كنند تا دىن و عقىده­ى مردم و نظر آن‌ها را درباره­ى پىامبران با جعل احادىث، فاسد و خراب كنند. جعل احادىثى دربار­ه­ى نافرمانى پىامبران از دستورات خداوند، ستم كردن به مردم و انجام رفتارهاى ناشاىست و غىر اخلاقى، همىشه در دستور كار آن‌ها قرار داشته است.

جالب است بدانىم ىهودىان، پىش از بعثت پىامبر صلّى الله علىه و آله به مردم مدىنه طعنه مى‌زدند: «به زودى پىامبرى برانگىخته خواهد شد كه ما از پىروان او خواهىم بود». ولى با بعثت پىامبر صلّى الله علىه و آله به اىشان حسد ورزىدند، به جنگ و ستىز پرداختند، به آن حضرت صلّى الله علىه و آله افترا زدند، تمام تلاش خود را براى تحرىف دىن اسلام به كار گرفتند و همواره با خراب كردن عقاىد، دستورات و اعمال مذهبى و اخلاق اسلامى از طرىق جعل احادىث به دنبال نابودى اىن دىن بوده‌اند.

در زمان حىات پىامبر اكرم صلى الله علىه و آله آن‌قدر تعداد اىن جاعلان زىاد شد كه حضرت رسول صلّى الله علىه و آله مردم زمان خوىش را مخاطب قرار داده و فرمودند: آگاه باشىد كه دروغ‎گوىان درباره­ى من دروغ‌هاى بسىار مى‌گوىند. آگاه باشىد هر كس به عمد و با اطلاع، بر من دروغ ببندد جاىگاهى از آتش براى خود فراهم مى‌آورد‏([6]). 

دروغ‌گوىان اهل كتاب تلاش مى‌كردند تا در دل حكمرانان نفوذ كنند و حاكمان نىز خواسته­ى آنان را اجابت نمودند. از آن جا كه سىره­ى نبوى، آزادى عمل آنان را محدود مى‌كرد و اىن موضوع چندان براى آنان خوشاىند نبود، و اگر بنا بود سىره­­ى نبوى در مىان مردم جارى و سارى باشد، معلوم مى‌گردىد كه حكم‌رانان در كدام موارد و امور با آن حضرت صلّى الله علىه و آله مخالفت مى‌كردند؛ به همىن سبب آن‌ها تلاش مى‌كردند تا مردم را از سىاست‌ها و تعالىم پىامبر صلى الله علىه و آله دور كرده و آثار آن را از مىان مردم محو كنند. اىن بهترىن راهى بود كه مى‌توانستند به وسىله­ى آن، از نابودى و سرنگونى حكومت‌هاى خود به سبب وجود انگىزه‌هاى دىنى جلوگىرى كنند.

[انگیزه­های یهودیان از تفرقه­افکنی]

پرسش: اسرائىلىات را چه كسانى و به چه نحو در منابع اسلامى تزرىق كردند؟ 

پاسخ: همان‌طور كه پىش از اىن هم گفتىم فتنه‌انگىزى همواره در خلق و خوى ىهودىان وجود داشته است و اىشان همىشه به دنبال فاسد و خراب كردن اعتقادات و اخلاق و معىشت مردم بوده‌اند. آن‌ها مى‌خواهند بر مردم تسلط داشته باشند، و بر آن‌ها حكم‌رانى كنند، بى آنكه براى احدى از آن‌ها قىمت و ارزشى قائل باشند. براى تحقق حكومت بر مردم بر اساس مبانى غىر الهى، هىچ چاره‌اى جز فتنه‌انگىزى و اىجاد اختلاف و دور كردن مردم از اطراف انبىاى الهى وجود ندارد. با توجه به كرامت، آزادى، ارزش‌ها، نمونه‌ها، و الگوهاىى كه انبىا به مردم عرضه مى‌كردند، آن‌ها فرصت و امكان حكومتى عنان­گسىخته بر مردم را از دست مى‌دادند. علاوه بر آن هر گاه قدرت ىهودىان رو به ضعف و افول مى‌گذاشت، ىكى از بهترىن راه‌ها كه مى‌توانست موجب استمرار سلطه و بقاى حكم‌رانى آنان بر مردم شود، همىن تفرقه‌افكنى و فتنه‌انگىزى بود. اىن موضوع را در تمام طول تارىخ حىات ىهود به وضوح مى‌توان مشاهده كرد.

قوم ىهود براى فاسد كردن عقاىد دىگر اقوام و ملل، افكار و عقاىد خود را به درون افكار و عقاىد آنان نفوذ مى‌دادند و القا مى‌كردند. و سلطه بر ملت‌ها به وسلىه‌ى انواع روش‌هاى سخنورى توسط ىهودىان در طول تارىخ با همىن انگىزه اتفاق مى‌افتاده است.

[سلطه­ی یهودیان بر حکام و مردم مسلمان]

ىكى دىگر از راه‌هاىى كه ىهودىان بدان دست زده بودند سلطه بر حاكمان اسلامى و توده­ى مردم مسلمان است. ىهودىان خود را به اىن شکل به مسلمانان نماىانده بودند كه گوىا چنان داراى عقل و فهم و اندىشه‌اند كه علم و دانش گذشته، حال و آىنده نزد آنان است و با ترس و وحشتى كه در دل مردم مى‌افكندند آن‌ها را وابسته به خود مى‌كردند. به همىن جهت بود كه مردم به ىهودىان به دىده­ى معلم و والدىن خود مى‌نگرىستند و آن‌ها را بسىار بزرگ و با عظمت مى‌دىدند؛ البته خود ىهودىان هم تمام تلاش خود را براى دامن زدن به اىن باور مردم به كار مى‌بستند.

جالب است بدانىم در زمان پىامبر اكرم صلّى الله علىه و آله هر كسی مى‌خواست مسلمان شود اول سراغ دانشمندان و بزرگان ىهودى و مسىحى مى‌رفت و با آن‌ها مشورت مى‌كرد، و اگر آن‌ها توصىه نمى‌كردند مسلمان نمى‌شد. بسىارى از مردم، آن‌ها را منابع علم و دانش و معرفت مى‌دىدند كه دانش‌هاى بسىارى دارند.

هر چند همه­ى ىهودىان مدىنه، غىر بومى بودند و از مناطقى نظىر فلسطىن و لبنان كنونى به آن جا مهاجرت كرده‌ بودند ولى آن‌قدر نفوذ پىدا کرده بودند كه اهل مدىنه ىعنى قباىل اوس و خزرج را بازىچه­ى دست خود ساخته بودند و به فتنه­انگىزى مىان آن‌ها مى­پرداختند. ىهودىان در اختلافات و جنگ‌هاىى كه مىان اوس و خزرج به راه مى‌انداختند، ىک نوبت از اوس حماىت مى‌كردند و دفعه­ى بعد از خزرج، تا حداكثر بهره‌بردارى را از اىن اختلافات برده باشند.

البته دسته­ى دىگرى از ىهودىان مدىنه اصالتاً اسرائىلى نبودند و در مدىنه ىهودى شده‌ بودند. گاه مى‌شد كه زن و مردى، صاحب فرزند نمى‌شدند و نذر مى‌كردند كه اگر صاحب اولاد شوند او را ىهودى كنند و ىا گاه كسى نذر مى‌كرد كه اگر مال و ثروتى نصىب او شود به آىىن ىهود دربىاىد. پىمانى كه پىامبر اكرم صلّى الله علىه و آله در بدو ورود به مدىنه با ىهودىان امضا كردند، با ىهودىان اسرائىلى بنى نضىر و بنى قىنقاع نبود؛ بلكه با همىن ىهودىان اوس و خزرج بود؛ چون آن‌ها پىمان‌ها و قرارهاى مخصوص به خود را به طور جداگانه با حضرتش امضاء كرده بودند.

[علم ­آموزی و نقل حدیث از یهود]

خلاصه.. مردم مدىنه عاشق و مسحور ىهودىان بودند، و گمان مى‌كردند كه هىچ­كس نمى‌تواند به درجه­ى ىهودىان دست ىابد، و به اندازه­ى آنان عالم شود، و ىهودىان هم با استفاده از فرصت پىش‌آمده بر عقل و اندىشه­ى مردم مسلط شده بودند و آن‌ها را از نظر فكرى، مستضعف نگاه داشته بودند. كار تا جاىى پىش رفته بود كه آن‌ها هر نوع سم‌پاشى كه مى‌خواستند مى‌كردند و هر ىاوه‌اى را بر زبان مى‌راندند و مردم هم همه­ى حرف‌هاى آنان را باور مى‌كردند. 

متأسفانه نفوذ جرىان ىهود به حدّى بود كه پس از آمدن پىامبر صلّى الله علىه و آله به مدىنه، باز هم بعضى از اصحاب مشهور و دخترهاىشان نزد آنان مى‌رفتند و علاوه بر علم‌آموزى از اىشان به ترجمه­ى تورات مبادرت مى‌ورزىدند؛ تا جاىى كه ىك بار پىامبر اكرم صلّى الله علىه و آله خطاب به اىشان قسم خوردند كه اگر موسى هم زنده مى‌بود از آن حضرت پىروى مى‌كرد. به عبارت دىگر ىهودىان حتى از وجود پىامبر صلّى الله علىه و آله شرم نكردند و همچنان به آموزش مطالب خود به اهالى مدىنه ادامه مى‌دادند و تلاش مى‌كردند دل‌هاى مردم را به سوى خود متماىل سازند.

تمام اىن عوامل دست به دست هم داده بود تا آن‌ها بتوانند به راحتى ىاوه‌گوىى‌ها و مزخرفات خود را در مىان مردم بپراكنند و هر چه را مى‌خواهند درباره­ى دىن و قوم بنى‌اسرائىل بگوىند.

جالب است بدانىم بعد از رحلت پىامبر صلّى الله علىه و آله عده‌اى، مردم را از نقل احادىث پىامبر صلّى الله علىه و آله نهى كردند، و در عىن حال از قول پىامبر صلّى الله علىه و آله اىن رواىت جعلى را رواج مى‌دادند: از بنى‌اسرائىل هر چه مى‌خواهىد نقل كنىد كه اشكال ندارد!! ([7]) بعد از آن هم به طور رسمى براى دانشمندان ىهودى و مسىحى در مساجد، كرسى مى‌گذاشتند تا مطالب و احادىث بنى‌اسرائىل را براى مردم نقل كنند. به طور طبىعى پس از اىن ماجرا، فكر و عقىده و فرهنگ و اندىشه­ى اسرائىلى در مىان مسلمىن رواج ىافت. اىن جرىان در طول مدت حدوداً صد و سى ساله­ى منع نقل احادىث نبوى ادامه داشت.

البته اصل آن حدىثِ جعلى، اىن بود: «حَدِّثُوا عَن أَهلِ بَىتى وَ لَا حَرَجَ» ىعنى: از اهل بىتم نقل كنىد و اشكالى ندارد. ولى آن‌ها به جاى «أَهل بَىتى»، بنى‌اسرائىل گذاشته بودند.

مسلمانان، ىاوه‌گوىى‌هاى بنى‌اسرائىل را مى‌شنىدند و نقل مى‌كردند و مى‌نوشتند، و حتى بعضى از آن مطالب را به پىامبر اكرم صلّى الله علىه و آله نىز نسبت مى‌دادند. ابو هرىره هر چه را از كعب الأحبار مى‌شنىد، مى‌گفت: حَدَّثَنى رَسُولُ ‌الله!! و اىن­گونه بود كه اىن خرافات، جزئى از مىراث اسلامى گردىد.

[تجزیه­ی کشورها با استفاده از تحقیقات مستشرقان]

پرسش: گوىا بخش قابل توجهى از تحقىقات مستشرقان به نوعى القاى شبهات است و چندان شكل پژوهش را به خود نمى‌گىرد. اىن اشكال، ناشى از روش و متد تحقىق آن‌ها است ىا علت دىگرى دارد؟

پاسخ: مستشرقان چند نوع هستند و نمى‌توانىم همه­ى آن‌ها را كه در مىراث و فرهنگ اسلامى به مطالعه و تحقىق پرداخته­اند‌ مغرض بدانىم و بگوىىم آن‌ها مى‌خواهند بنىان دىن را نابود كنند؛ بلكه در مىان آنان به ندرت افرادى ىافت مى‌شوند كه صرفاً قصد انجام تحقىق و ارائه­ى پاىان‌نامه‌اى براى گرفتن مدرك دكترى ىا كارشناسى ارشد داشته­اند. البته بسىارى از اىن تحقىقات بر اساس راهنماىى‌ها و خط دادن‌هاى نهادهاى اطلاعاتى و استعمارى بوده و محصول و ثمره­ى فعالىت آن‌ها هم به نفع دستگاه اطلاعاتى و همچنىن سىاست‌مداران و صاحبان نفوذ و تصمىم‌گىرندگان سىاسى كشور متبوعشان بوده است.

آن‌ها از دانشگاه‌ها مى‌خواهند تا تحقىقاتى را درباره­ى ادىان شرقى، وضعىت اجتماعى ىا سىاسى مردم در برخى از كشورهاى اسلامى و ىا تارىخ، آراء، عقاىد، عواطف و روابط آن‌ها با هم‌دىگر انجام دهند و زمانى كه احساس مى‌كنند اىن تحقىقات و پاىان‌نامه‌ها در راستاى اهداف و برنامه‌هاى آن­ها است آن را به صورت كتاب ىا مقاله منتشر مى‌كنند. البته گاهى نتىجه­ى تحقىقات هر دو دسته درست است و گاهى نادرست. ولى در هر حال از اىن تحقىقات براى فروپاشى، تجزىه و ىا تسلط بر كشورها استفاده مى‌شود.

[عدم دقت مستشرقان در نقل سیره­ی نبوی]

مشكل به همىن جا ختم نمى‌شود. آن‌ها وقتى در مىراث و منابع اسلامى كه مسلمانان براى توجىه حكمرانان خود نوشته بودند تحقىق مى‌كنند چون مبتلا به نوعى پىش‌داورى و قضاوت هستند و متأثر از مىراث ىهودى ـ مسىحى خود، بسىارى از موارد نابه جا را با استناد به منش حاكمان اسلامى به پىامبر اكرم صلّى الله علىه و آله نسبت داده‌اند كه مثلاً آن حضرت هم نعوذ بالله ظلم مى‌كرده‌اند و رفتار آن حاكم با تأسى به اىشان بوده است و رفتارش شاىسته­ى سرزنش نىست. 

مستشرقان اصلاً به اىن توجه نداشته‌اند كه اىن دست رواىات براى توجىه رفتار همان حاكمان جعل شده بوده است؛ ولى به هر حال براى تحقىر اسلام و متهم ساختن آن با نسبت­هاى ناروا درباره­ى اىنكه اىن دىن، دىن ظلم و ستم و خون و شمشىر و كشتار و جناىت و فساد اخلاقى است، رواىاتى كه ساخته­ى حاكمان، قَصّاصون([8]) و اهل كتابِ به ظاهر مسلمان­شده بوده است همواره مستمسك اىن افراد قرار گرفته است. به عنوان مثال: افسانه­ى غرانىق، داستان حدىث إفك و داستان زىنب بنت جحش كه همگى جزء موارد وارد‌شده به اسلام به شمار مى‌آىند، و هىچ مبناىى نداشته و نسبتى با حقىقت و واقعىت ندارند مبناى تألىف كتاب «آىات شىطانى» سلمان رشدى شد. او گستاخى‌ها را تا آن‌جا پىش برد كه كه گفت: [نعوذ بالله] پىامبر هم‌چون فاسدان مى‌زىسته است.

خلاصه اىن كه اكثر مستشرقان براى تأىىد دىن خود، انكار و تحقىر اسلام، اىجاد تفرقه مىان مسلمىن، و ىا توجىه ستم ستمگران و حكومت حاكمان و فساد و كج‌روى‌ها و جناىت‌هاى آنان، اىنطور استفاده كردند كه تا آن جا که ممكن است از اقبال دىگران به اسلام جلوگىرى كنند و از آن متنفر شوند. 

بر همىن اساس پىامبر صلى الله علىه و آله به عنوان [نعوذ بالله] ىک خون‌رىز، جناىت‌كار و خائن با صفاتى كه هىچ عقل سلىمى نمى‌تواند آن را قبول كند ترسىم مى‌شود؛ و البته اىن‌ها در نىل به هدف شومشان چندان موفق نبوده‌اند.

[کنار گذاشتن ائمه ^ از عرصه­ی سیاست]

پرسش: كدام جرىانات صدر اسلام و زمان حىات ائمه علىهم السلام بىشتر مورد توجه مستشرقان قرار گرفته است؟  

پاسخ: ائمه علىهم السلام به طور مسقتىم در عرصه­ى سىاست حضور نداشتند و بر عكس؛ دشمنان اىشان ىكّه­تاز مىدان بودند. اطراف حاكمان و دشمنان اهل بىت‌ علىهم السلام را نىز اهل كتاب و دانشمندان ىهودى و مسىحى، فاسدان، خوانندگان، قماربازان، ستم‌كاران و جناىت‌كاران گرفته بودند. 

تا سال 900 هجرى اىن حكام جور، خود را خلىفه­ى پىغمبر صلّى الله علىه و آله مى‌خواندند و به نام پىامبر، هم خودشان بسىار ظلم و جور و ستم مى‌كردند و هم مجرمان و جناىت‌كاران و فاسدان و علماى اهل كتاب را در اطراف خود جمع مى‌كردند. سىاست‌ها به دست اىن مجموعه، اتخاذ و اجرا مى‌شد، و تصمىم‌هاى فاسد، مجرمانه و كىنه‌توزانه را به كار مى‌گرفتند. بنابراىن طبىعى بود كه ائمه علىهم السلام در اىن جرىان به طور كامل در حاشىه قرار بگىرند، و به هر نوع و شكل ممكن و مقدور با اىن جرىان مخالفت كنند.

براى نمونه وقتى از امام باقر علىه السلام پرسىدند كه كعب گفته است: كعبه هر روز صبح به بىت المقدس سجده مى‌كند امام فرموده بودند: كعب به دروغ سخن گفته و لعنت خدا بر او باد. 

اهل كتاب، ىاوه‌گوىى‌هاىشان را در تمامى حوزه‌ها سراىت مى‌دادند و ائمه علىهم السلام درباره­ى هر اشتباه و خطاىى در عقاىد و ىا انحرافى كه پىدا مى‌شد موضع مى‌گرفتند؛ ولى از آن جا كه جرىان عمومى به سمت و سوىى دىگر بود و قدرت و سلطه در دست دىگران، اىشان چندان نقش مشهودى نداشتند.

[اثرپذیری مورخین غیر شیعی از تعصبات مذهبی]

پرسش: مورخان اسلامى با گزارش‌هاى تارىخى چگونه مواجه مى‌شدند؟

پاسخ: ما اگر دقت كنىم بسىارى از مورخان را مى‌بىنىم كه تحت تأثىر تعصبات مذهبى خود بوده‌اند. مثلاً «إبن كثىر» در کتاب «البداىة و النهاىة» وقتى مى‌خواهد ماجراى «حدىث إنذار» را كه حضرت رسول صلّى الله علىه و آله خوىشان خود را براى دعوت به اسلام به منزلشان دعوت كرده بودند، نقل كند، به سخن مشهور اىشان كه مى‌رسد مى‌نوىسد: پىامبر فرمودند: «هر كس مرا در اىن كار ىارى دهد، برادر من و چنىن و چنان خواهد بود»([9]) و كلمه­ى خلىفه و جانشىن را از آن حذف مى‌كند؛ حال آن كه کتاب «جامع البىان» كه منبع نقل او بوده آن را به شكل دىگرى طرح كرده است.

و به خوبى مى‌توان تعصب حنبلى او را مشاهده كرد. ىعنى تعصب مذهبى و دىنى حتى در ثبت حقاىق تارىخى تأثىر­گذار بوده و هر جا آن‌ها دچار شک و تردىد مى‌شده‌اند ىا به نحوى با عقاىد آن‌ها هم‌سو نبوده است به حذف و تحرىف تارىخ اقدام مى‌كرده‌اند.

[نگاه عقلانی شیعه به متون تاریخی]

پرسش: ما كه پىرو اهل بىت علىهم السلام هستىم چگونه باىد با اىن متون برخورد كنىم؟

پاسخ: من بارها گفته‌ام كه ما در اىن راستا، روش خاص و مخصوص به خود ندارىم. عاقل هستىم و با قضاىا عاقلانه برخورد مى‌كنىم. عاقلان اگر در قضىه‌اى با تناقض مواجه شوند به هر حال بىن پاسخ مثبت و منفى ىكى را قبول مى‌كنند و نه هر دو را؛ و ما در هنگام مراجعه به احادىث در رواىات صرفاً بر اساس عقل درباره­ى آن‌ها حكم مى‌كنىم. اگر كسى مطلقاً بى دىن و كافر باشد كار او در تارىخ، خبرنگارى است؛ آن هم ثبت اخبار درست و غلط با هم. ولى اگر مخاطبان او نیز كافر باشند همه­ى اخبار را درست نمى‌دانند و تا منبعى دىگر آن را تأىىد نكند و ىا مطلب را از منبع موثقى نشنىده باشند آن را قبول نمى‌كنند. رسم است که حتى فىزىک و رىاضى و شىمى را بدون دلىل و استدلال قبول نمى‌كنند؛ چه برسد به اصول عقاىد و امور عقىدتى را.

ما در علوم دىنى عادت كرده‌اىم هر چىزى را به قرآن عرضه كنىم؛ اگر با قرآن تطابق داشت آن را قبول مى‌كنىم وگرنه مانند تمام عاقلان آن را رد مى‌كنىم. بنابراین روش ما همان روشى است كه تمام عقلاى روى زمىن انتخاب مى‌كنند و هىچ روش تعبدى ىا مأثور و مخصوص به خود را ندارىم.

[استفاده از تمام علوم برای پالایش تاریخ]

اىن نكته را هم در پاىان تكرار كنم كه تارىخ انبىاء و سىره­ى پىامبر صلى الله علىه و آله تارىخ ناپلئون و هىتلر نىست. سىره­ى پىامبر صلى الله علىه و آله بر عقاىد و موضع‌گىرى مردم تأثىر مى‌گذارد. اىن‌كه در متون بىاىد که اىشان ىا امىرالمؤمنىن علىهما السلام نعوذ بالله شراب نوشىده‌اند ىا به آتش سجده كرده‌اند را اگر بخواهىم با تارىخِ صرف بررسى کنىم در برخى موارد چاره‌اى جز قبول ندارىم؛ ولى به راحتى با علم كلام مى‌توانىم آن را رد كنىم. و ىا وقتى در اكثر منابع، صحبت از اىن است كه مسلمانان در بدو ورود حضرت به مدىنه اىن شعر را خواندند: «طَلَعَ البَدرُ عَلَىنَا من ثَنِىاتِ الوِدَاعِ». حال آن كه «ثنىات الوداع» در راه شام است نه مكه و با استفاده از علم جغرافىا، اىن گزارش مشهور تارىخى را رد مى‌كنىم. در صورتى كه اگر مى‌خواستىم صرفاً به تارىخ اكتفا كنىم چون ابن اسحاق و هم­طرازان او اىن مطلب را نقل كرده‌اند، چاره‌اى جز قبول نداشتىم. بر همىن منوال انساب، تراجم، تفسىر، علم نزول قرآن و دىگر علوم اسلامى همگى باىد استفاده شوند تا ما تارىخى عارى از شوائب و زوائد به دست بىاورىم و تارىخ را آن‌گونه نقل كنىم كه به واقعىت نزدىك‌تر باشد و سعى ما در تدوىن مجموعه‌ی سى و چند جلدى الصحىح كه صرفاً درباره­ى تارىخ زندگانى رسول خدا صلّى الله علىه و آله است همىن بوده است.


([1]) منظور اين است كه پدر ايشان معلمی مكتبی بودند وگرنه پدر ایشان عالمی خودساخته بودند که ده‌ها اثر عالمانه از خود به‌جای گذاشته‌اند.

([2]) البته اكنون کتاب مذکور به 35 +1جلد به طبع رسيده است.

([3]) اين كتاب همچون سایر تحقيقات گسترده‌ی دیگر علامه در سال 2006 میلادی در جنگ 33 روره‌ی اسرائیل علیه لبنان در پی بمباران منزل ایشان در آتش سوخت. در اینجا بد نیست به مناسبت، بخشی از متن مصاحبه‌ای که در آن زمان در رابطه با جزئیات این واقعه توسط خبرگزاری حوزه با اینجانب انجام شده بود را در ذیل بیاوریم:

* بیان جزئیات حادثه

سید محمد مرتضی عاملی فرزند ایشان در گفت و گو با حوزه نیوز به جزئیات این حادثه پرداخته است:

وقتی جنگ شروع شد حاج آقا در کتابخانه‌ی منزل خود، مشغول نوشتن جلد آخر کتاب «الصحیح من سیرة النبی الاعظم‌ صلی الله علیه وآله» بودند. تا روز هفتم هم در همانجا بودند و سپس به جای دیگری در بیروت منتقل شدند.

ایشان به علت علاقه‌ی خاصی که به کتاب و نوشتن دارند از تمام فرصت‌ها برای مطالعه استفاده می‌کنند. و در دوران جنگ سی و سه روزه نیز با ادامه دادن کارهای خود توانستند آخرین جلد کتاب «الصحیح من سیرة النبی‌الاعظم‌ صلّی الله علیه و آله» را به پایان برسانند.

یک هفته به پایان جنگ باقی‌ مانده بود که شعله‌های آتش کینه‌ی صهیونیست‌ها به کتابخانه‌ی حاج آقا رسید و این منبع غنی را از بین برد. در این کتابخانه، آثار خطی بسیاری از ایشان و دیگران بود. مثلاً کتاب «غرائب ‌التفسیر» که در قرن ششم نوشته شده بود.

چون اسرائیلی‌ها برای حمله از بمب فسفری استفاده کرده بودند تا چهار پنج روز بعد، هنوز تکه‌های آتش وجود داشت. البته به علت وجود دو مخزن آب در نزدیکِ کتابخانه‌ی مرحوم پدرِ ایشان که در همان محل قرار داشت، تعدادی از کتاب‌ها نسوخت؛ ولی به علت تماس با آب صدمه‌ی زیادی دید.

برخی از جلدهای «الصحیح من سیرة النبي الاعظم صلّی الله علیه و آله» که تصحیح شده بود در این آتش‌سوزی نابود شد و حاج آقا دوباره آن‌ها را تصحیح کرد. شعرهایشان، درس‌هایی که گفته بودند و خیلی چیزهای دیگر هم از بین رفت.

*عنایت الهی به کتاب «الصحیح من سیرة النبي الاعظم صلی الله علیه وآله»

چند روز بعد هم کتابخانه‌ی دیگری و مرکز پژوهش‌های اسلامی که آثار ایشان را چاپ می‌کند و تمام فایل‌های کتاب الصحیح من سیره النبی‌الاعظم‌ صلّی الله علیه و آله در آن قرار داشت مورد حمله قرار گرفت و به طور کامل تخریب شد؛ اما با لطف الهی یکی از برادرانم، ساعتی قبل از اصابت موشک، تمام فایل‌ها را روی یک فلش کپی کرده بود؛ به طوری‌که وقتی او از مرکز خارج شد طولی نکشید که موشک به آن‌ها خورد.

*اولین واکنش استاد عاملی به آتش گرفتن آثار

دو سه روز بعد از پایان جنگ، این خبر به پدر داده شد و من هم همان موقع از ایران تلفن کردم تا به ایشان دلداری بدهم که ایشان جواب دادند: «المهم أننا انتصرنا» (مهم این است که ما پیروز شدیم).

من از حرف‌های ایشان جا خوردم؛ چون می‌دانستم کتابخانه از همسر و فرزند برای ایشان مهم‌تر است؛ به طوری که وقتی کودکی به یکی از کاغذهای ایشان دست می‌زد به همه هشدار می‌دادند. وقتی این خبر را شنیدند خیلی ناراحت شدند و طبیعی هم هست که ناراحت شوند؛ ولی در برابر پیروزی، کتابخانه برایشان مهم نیست.

به نظر من اسرائیل، کتابخانه‌های حاج آقا را شناسایی کرده بود؛ چون هم با هواپیما حمله کرد و هم موشک زد و روز آخر جنگ و پانزده دقیقه مانده به شروع آتش بس، محل اقامت ایشان را مورد تهاجم قرار داد و موشکی نیز در چند متری ایشان منفجر شد.

پس از این حادثه، حاج آقا تمام مسائل حفاظتی و امنیتی را رعایت می‌کند و هر چهار پنج ساعت، نوشته‌هایشان را برای تایپ می‌دهند!

آن دو کتابخانه به طور کامل تخریب شد و بعد از جنگ، محل دیگری برای ایشان در نظر گرفته شد و برخی از روحانیون لبنان، کتاب‌هایی به ایشان اهدا کردند و من هم از قم چیزهایی را که نیاز داشتند برایشان می‌فرستادم.

علوم اهل‌بیت‌ علیهم السلام اینطور و با سختی به دست ما رسیده است. آیا ما حاضر هستیم مثل بزرگان و با زحمت درس بخوانیم؟

* اشاره به مجموعه « الصحیح من سیرة النبی الاعظم‌ صلّی الله علیه و آله»

گفتنی است مجموعه‌ی ارزشمند «الصحیح من سیرة النبي الاعظم‌ صلّی الله علیه و آله» در سال 1385 به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی معرفی شد. این کتاب در ده بخش تدوین شده و با نگاهی دقیق به جزئیات زندگانی رسول اکرم‌ صلّی الله علیه و آله پرداخته است.

استاد سید جعفر مرتضی عاملی در خاتمه‌ی اثر ارزشمند «الصحیح من سیرة النبي الاعظم‌ صلّی الله علیه و آله » که چند روز بعد از پایان جنگ نوشته شده آورده است: از جمله چیزهایی که خداوند مرا به وسیله‌ی آن امتحان کرد از بین رفتن کتابخانه‌ام است که شامل مخطوطات قدیمی بود و حتی یک خط آن به من باز نگشت.

بخش زیادی از جمله آخر کتاب در زمان جنگ نوشته شده؛ لذا شاید نتوانسته باشم حق آن را مثل سایر جلدها به جا آورم.

این اندیشمند فرزانه در انتها، ثواب نوشتن کتاب را به روح پدر خود و شهدای  جنگ سی‌ و سه روزه اهدا نموده است.                 

گفت و گو: مرتضی سعیدی

([4]) سوره­ى بقره: آىه­ى 75.

([5]) آىا طمع دارىد برای شما (به آنچه که آن‌ها را به ایمان آوردن به آن دعوت کردید) اىمان آورند؟ با اینكه گروهى از آنان بود که سخن خدا را مى‌شنىدند. سپس آن را تحریف می‌کردند بعد از اینکه با عقلشان سنجیدند وخودشان هم علم وآگاهی داشتند ‏.

([6])  .. وقد كذب على رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) على عهده حتى قام خطيبا وقال: أيها الناس! قد كثرت علي الكذابة، فمن كذب على متعمدا فليتبوء مقعده من النار، ثم كذب عليه من بعده‏. (وسائل الشيعة حر عاملی: ج 27، ص 207).

([7]) «حدثوا عن بني إسرائيل ولا حرج» (سنن ابو داود: ج 2، ص 180).

([8]) قصه‌پردازان.

([9]) البداية والنهاية: ج 3، ص 53.

منبع: ماهنامه­ ى موعود، شماره 76؛  خرداد ۱۳۸۶.