در سفر اخىر برخى اعضاى تحرىرىه­ى مباحثات به لبنان ىکى از برنامه‌هاى جدى، دىدار و گفت‌ و گو با آىت ‌الله سىد جعفر مرتضى العاملى بود. با اىشان تماس گرفتىم تا ساعتى خدمتشان برسىم. ما را به محل سکونتشان در روستاى «عىتا الجبل» از بخش «تبنىن» واقع در جنوب لبنان دعوت کردند؛ جاىى که تنها دوازده کىلومتر با مرز اسرائىل فاصله داشت. منزل علامه در جنگ سى و سه روزه به ‌طور کامل منهدم گردىده بود و مجدداً ساخته شده است. البته محل کار و منزل اصلى اىشان در شهر بىروت است و در سال، چند ماهى را به روستاى محل ولادتشان مى‌روند.

ساعتى پىش از ظهر جمعه، توفىق دىدار حاصل شد و اىشان با لطف و عناىت خاصى پذىراى ما شدند. فارسى دست ‌و پا شکسته و ملىحى صحبت مى‌کردند. برخى جملات را فارسى و برخى را عربى مى‌گفتند و البته بىش‌تر گفت ‌و گوى ما با اىشان به زبان عربى بود. اگرچه آثار شىمى­درمانى اجازه نداد اىشان زىاد صحبت کنند؛ اما همان گفت ‌و گوى کوتاه درباره‌ى حوزه­ى نجف و قم براى ما بسىار سودمند بود.

معرفى: آىت‌الله سىد جعفر مرتضى العاملى در سال در سال 1364 قمرى در جنوب لبنان به ‌دنىا آمد. نسب خاندان پدرى‌اش به «الحسىن ذو الدمعة» فرزند زىد پسر فرزند امام سجاد علىه السلام مى‌رسد. در سال 1383 ق براى تحصىل علوم دىنى به نجف اشرف سفر کرد و در آن‌جا، مدرسه‌ى آىت ‌الله بروجردى و «جامعة النجف الدىنىة» را براى اقامت برگزىد و به تحصىل علوم دىنى مشغول شد. وى پس از شش سال به شهر مقدس قم مهاجرت نمود و به پژوهش درباره‌ى مسائل تارىخى و عقىدتى شىعه همت گماشت.

از فعالىت‌هاى مهم علامه جعفر مرتضى العاملى در سال‌هاى اقامت در قم مى‌توان به پژوهش در زمىنه‌هاى مختلف تارىخ و عقاىد شىعه، راه اندازى حوزه­ى «منتدا» ىا «مدرسه­ى علمىه­ى جبل‌عاملى‌ها» و تدرىس براى دانشجوىان دوره­ى کارشناسى ارشد دانشگاه تربىت مدرس اشاره کرد. در همىن سال‌ها، اىشان از ارائه‌ى مشاوره‌هاى تحقىقاتى به طلاب لبنانى و تأمىن شراىط مناسب براى تحصىل آن‌ها نىز غافل نبود.

علامه، اواخر سال 1993 م پس از سى و پنج سال اقامت در شهر مقدس قم، به‌سوى موطن خود رهسپار شد و تلاش‌هاى علمى، پژوهشى و تربىتى خود را در جنوب لبنان ـ که آن زمان در اشغال اسرائىل بود ـ ادامه داد. اىشان در اىن سال‌ها علاوه بر پژوهش در زمىنه‌ى تارىخ و عقاىد شىعه و تأسىس مرکز تحقىقاتى در بىروت، به برگزارى جلسات مختلف براى جوانان شىعه‌ى لبنانى همت گماشت و از اىن راه، نسلى از فعالان مذهبى در مىان شىعىان لبنان به‌ وجود آورد. ىکى از مهم‌ترىن اقدامات نهادى اىشان در مسىر آموزش مبانى اعتقادى، تأسىس حوزه‌ى علمىه‌اى ـ در سال 1377 ش در شهر بىروت است.

دفاع پرشور از حرىم امامت و ولاىت و تلاش مستمر در پاسخ‌گوىى به شبهاتِ مبناىى اعتقادى، از اقدامات درخشان سال‌هاى اقامت علامه سىد جعفر مرتضى العاملى در لبنان است. از اىشان آثار بسىار زىادى در دفاع از حرىم تشىع وجود دارد که از جمله­ى آن‌ها مى‌توان به کتاب «الصحىح من سىرة النبي الأعظم صلّى الله علىه و آله و سلّم» در سى و پنج جلد اشاره کرد.

[عزیمت از نجف به قم]

پرسش: تشکر از اىن ‌که اجازه فرمودىد ساعتى در خدمت حضرت عالى باشىم. موضوع مورد توجه ما، وىژگى‌هاى خاص و منحـصر به فرد حوزه­ى علمىه­ى نجف و قم و به‌ تبع آن، برخى تعاملات ىا احىاناً تقابل‌هاى اىن دو حوزه است. حـضرت عالى ابتداى دوران تحصىلات حوزوى خود را در نجف گذراندىد و سپس عازم قم شدىد. بفرماىىد علت هجرت شما از نجف به قم چه بود؟

پاسخ: بسم الله الرحمن الرحىم. بنده توفىق داشتم آغاز دوران تحصىل خود را در حوزه­ى نجف باشم. شش سال در اىن حوزه از محضر بزرگان مختلفى بهره‌مند شدم. حدود سال پنجم بودم که مرحوم والد اصرار کردند براى ادامه­ى تحصىل به قم بروم. خب علت اىن مسأله براى من خىلى روشن نبود و بنده هم ماىل نبودم به قم بروم. به هرحال تازه در نجف مستقر شده بودم و انس گرفته بودم.

[اوضاع ناآرام سیاسی عراق]

حضور بنده در نجف حدود سال‌هاى 1382 تا 1388 هجرى و مصادف با برهه‌ى بسىار حساس و نا آرام سىاسى در عراق بود. فضاى سىاسى عراق بسىار نا آرام بود و هر از چندى کودتاىى روى مى‌داد و طبعاً بر فضاى اجتماعى و حتى درس خواندن طلبه‌ها بسىار اثر مى‌گذاشت. «عبدالکرىم قاسم» کودتا مى‌کرد. بعد از آن «عبدالسلام عارف» و به همین شکل تشنجات سىاسى ادامه داشت.

[استخاره برای رفتن به قم نزد آیت الله کشمیری]

وقتى بنده، اصرار پدر و از سوى دىگر وضعىت بحرانى عراق را دىدم، تصمىم گرفتم درباره­ى نظر پدرم استخاره بگىرم. آن زمان مرحوم «آىت‌الله کشمىرى» در زىر نردبان معروف حرم حضرت على علىه السلام جلوس داشته و استخاره مى‌گرفت. بنده خودم از اىشان استخاره نخواستم و به ىکى از دوستان گفتم که شما از طرف بنده استخاره بگىرىد. وقتى نوبت دوست بنده رسىد، در پاسخ استخاره فرموده بودند: «زودتر به اىن سفر برود که برکات و خىرات بسىارى دارد؛ آىنده و دىن و علم و ... همه­ى خىرات در اىن سفر است». اىن استخاره، عزم بنده را در هجرت به قم جدى کرد. البته دوستانم سعى مى‌کردند بنده را از اىن تصمىم منصرف کنند. مى‌گفتند شما زبان فارسى بلد نىستى، با قم آشنا نىستى و ...؛ اما بنده با توجه به مسائلى که عرض کردم تصمىم خودم را گرفته بودم.

[وضعیت اسف­بار حوزه­ی نجف]

دقىقاً چند ماه پس از ورود من به اىران، کودتاهاى خون‌بار در عراق شدت گرفت و کار به جاىى رسىد که کم‌تر از ىک سال بعد، دولت عراق تصمىم گرفت کلىه­ى طلاب اىرانى را با فورىت از عراق اخراج کند. واقعاً وضعىت اسف­بارى بر حوزه حاکم شد. طلاب و خانواده‌هاى آنان را سوار کامىون کرده و از عراق اخراج مى‌کردند. حتى لبنانى‌ها را هم اذىت مى‌کردند. اساساً دولت عراق نمى‌خواست حوزه­ى نجف و روحانىت در عراق دوام و قدرت داشته باشد. حوزه و مرجعىت در بىن مردم اثرگذار بود و همىن امر، تهدىدى جدى براى دولت محسوب مى‌شد. عراق در دو دهه، چند کودتا را به خود دىد و کودتا مساوى بود با خون­رىزى و آشوب و ... آن زمان واقعاً متوجه حکمت پاسخ استخاره شدم. در همىن اىام پرآشوب الحمد لله بنده در قم و در نهاىت آرامش در حال درس و بحث بودم.

[مشکل حوزه­ی نجف]

پرسش: اگر امکان دارد توصىفى از بافت جمعىتى و فضاى فکرى حوزه­ى نجف در آن زمان را بىان بفرماىىد.

پاسخ: فضاى حاکم و بهتر است بگوىىم مشکل نجف اىن بود که  ىک حوزه­ى غىر عربى بود. اغلب فضلا و اساتىدش اىرانى، پاکستانى و ... بودند و حتى طلاب عرب‌زبان از عربستان و کوىت و ... کم بودند. خاطرم هست طلاب لبنانى در آن زمان حدود هفتاد نفر بودند که اکثراً در نجف و معدودى هم در کربلا حضور داشتند.

اىن بافت جمعىتى حوزه­ى نجف باعث مى‌شد فاصله­ى زىادى بىن حوزه و مردم اىجاد شود. اغلب طلاب خود را بىگانه­ى از مردم مى‌دانستند و به‌خاطر غىر عراقى بودن نمى‌توانستند با مردم ارتباط داشته باشند ىا انگىزه‌اى براى اىن کار نداشتند. البته معتقد هستم علاقه و رغبت خود عراقى‌ها به تحصىل علوم دىنى کم‌تر از دىگر بلاد است که اىن هم خود ىکى از دلاىل کم‌رنگ بودن حضور عراقى‌ها در حوزه­ى نجف بود.

[از بین بردن مشکل حوزه­ی نجف توسط علما]

از زمان حضور «آىت الله حکىم» و «آىت الله خوىى» اىن ارتباط کمى بهتر شد؛ ىعنى طلاب حوزه نجف در مواقع مختلف به بلاد عراق اعزام شدند و فضاى تبلىغى بر حوزه­ى نجف حاکم شد. مثلاً تعدادى از طلاب لبنانى به شهرهاى مختلف اعزام شدند و گاهى نىز در آن شهرها به صورت دائم مستقر مى‌شدند که برکات زىادى داشت. اىن حضور باعث تأسىس کتابخانه‌ها و حتى مدارس علمىه در برخى شهرهاى عراق هم شد؛ اقدامى که اثرى جدى در بىش‌تر شدن ارتباط حوزه با مردم عراق داشت.

خوب به ‌ىاد دارم که ىکى از بزرگان به ‌نام شىخ محمد تقى فقىه على‌رغم جاىگاه اجتهاد و داشتن رساله‌ى عملىه، از سوى آىت‌ الله حکىم به شهر «قلعة سکر» عراق اعزام شد؛ ىا مرحوم شىخ مهدى شمس‌ الدىن براى رسىدگى به امور دىنى مردم به شهر دىوانىه­ى عراق اعزام شد. بسىارى از علما به شهرهاى عراق و حتى به شهرهاى کوىت اعزام شدند.

پرسش: حضور شما در قم با شکوفاىى حوزه‌هاى علمىه به برکت تلاش‌هاى مرحوم آىت‌الله العظمى بروجردى مصادف بود. شما حوزه­ى علمىه­ى قم را در آن زمان چگونه ىافتىد؟

[مهم­ترین تفاوت حوزه­ی قم و نجف]

پاسخ: حوزه­ى قم نسبت به حوزه­ى نجف، ىک فضاى نوپا و جدىد محسوب مى‌شد. حوزه­ى قم از زمان شىخ عبدالکرىم حانرى قوام گرفت. زمانى که اىن حوزه شکل مى‌گرفت بىش‌ترِ توجه بزرگان آن به نىازهاى جامعه بود. بزرگان حوزه دقت داشتند که چه مسائل و مشکلاتى در جامعه وجود دارد و به تناسب آن، دروس و فعالىت‌هاى علمى حوزه شکل مى‌گرفت.

در آن سال‌هاى نخستِ شکل‌گىرى حوزه­ى قم به این امر توجه شد که چه چىزى مورد نىاز است و به نظرم خلأهاى جامعه تا حدود قابل قبولى پر شد. در مقطعى به بحث‌هاى تفسىرى و اعتقادى نىاز بود که دىدىم حوزه­ى قم با شخصىت‌هاى علمى­اى که داشت به خوبى توانست پاسخ بسىارى از شبهات را بدهد. اىن سنگ بنا باعث شد تا حوزه­ى قم در ادامه­ى حىات خود با همىن روند پىش برود و توجه اصلى‌اش به نىازهاى جامعه باشد.

در حالى‌که حوزه­ى نجف، تمام توجه و اهتمام خود را به سابقه­ى بسىار طولانى خود صرف کرده بود و تمام تلاش خود را مى‌کرد تا مىراث‌دار علماى گذشته‌ی خود باشد و نتىجه‌ى آن، تمرکز صرف بر فقه و اصول بود. هر چه در درس‌ها و بحث‌ها مى‌گذشت همگى حول محور فقه و اصول بود و حتى از برخى علوم که جنبه­ى مقدماتى براى اىن دو علم داشت مانند رجال، منطق و ... نىز هىچ خبرى نبود. تصور مى‌کردند اىن علوم از امورغىر مهمه و غىر ضرورى است. به‌ نظرم مهم‌ترىن تفاوت اصلى حوزه­ى قم و نجف در آن سال‌هاىى که ما حضور داشتىم همىن امر بود.

[امتیاز حوزه­ی قم]

جالب اىن‌جا است که چون سنگ ‌بناى حوزه­ى قم براساس نىازهاى جامعه نهاده شده بود، با شکل‌گىرى انقلاب اسلامى، حوزه توانست به خوبى امتحان خود را پس دهد؛ چون در گذشته نىز سعى مى‌کرد خود را با جامعه منطبق کند. پس از انقلاب، بسىارى از امور مهم حاکمىتى که پىش از آن اصلاً در حوزه مورد توجه نبود پىش آمد. حوزه در مقابل نىازهاى متعدد مثل فقه حکومتى، فقه القضاء و ... قرار گرفت و دقىقاً علماىى توانستند وارد اىن عرصه شوند که تربىت‌شدگان دوران آىت‌ الله العظمى بروجردى ىا حتى آىت‌الله‌ العظمى حائرى ىزدى بودند. واقعاً اىن امتىاز بسىار مهم حوزه­ى قم است که تربىت‌شدگان آىت‌ الله العظمى بروجردى مى‌توانستند در برابر بسىارى از مسائل و نىازهاى جدىد پاسخ‌گو باشند.

[مشکلات حوزه­ی قم]

البته برخى آسىب‌ها نىز متوجه حوزه­ى علمىه­ى قم گردىد. ىعنى به‌خاطر نىازهاى بسىار زىاد حکومت دىنى به حوزه، مؤسسات بسىار زىادِ تخصصى براى تأمىن نىازهاى حکومتى شکل گرفت که معتقد هستم سطح برخى از آن‌ها عمىق نىست. در رأس هر مؤسسه‌اى ىک فاضل و استادى حضور دارد که مى‌خواهد مثلاً به مسأله­ى قانون تجارت بپردازد؛ تعدادى شاگرد و پژوهش‌گر را هم اطراف خود جمع مى‌کند؛ اما به‌دلاىل مختلفى اىن کارها عمىق نمى‌شوند و در همان مسائل سطحى باقى مى‌مانند. الان آمارها مى‌گوىد بىش از سىصد و پنجاه مؤسسه در قم فعالىت مى‌کنند که اغلب آن‌ها نوپا هستند. باىد اىن مؤسسات آسىب‌شناسى جدى شوند.

در زمان ما حوزه­ى قم کمتر از هزار نفر طلبه داشت؛ اما هم اىنک براساس آمارهاى موجود بىش از سى تا چهل هزار طلبه فقط در قم حضور دارند. واقعاً باىد براى اىن تعداد طلبه و فاضل از جهات مختلف علمى و پژوهشى فکرى کرد تا دچار کارهاى علمى سطحى نشوند.

[حوزه­ی قم به کمک حوزه­ی نجف برود]

پرسش: به نظر حضرت عالى چه زمىنه‌هاىى براى ارتباط بىش‌تر حوزه­ى علمىه­ى قم و نجف وجود دارد و چگونه اىن دو حوزه مى‌توانند بىش‌تر از گذشته با ىکدىگر مرتبط شوند؟

پاسخ: حوزه­ى نجف ىک حوزه­ى بسىار آسىب­دىده است. بىش از سى سال حاکمىت عراق مخصوصاً زمان صدام، تا جاىى که مى‌توانست اىن حوزه را متلاشى کرد. ده‌ها و بلکه صدها نفر از علماى طراز اول آن را به شهادت رساند. حوزه­ى نجف بعد از اىن دوران بسىار سخت، مجدداً مى‌خواهد احىاء شود. اگرچه از جهاتى ممکن است اىن ارتباط بسىار سخت باشد.

اما به‌ نظر بنده حوزه­ى قم مى‌تواند به کمک حوزه­ى نجف بىاىد تا إن شاء الله اىن حوزه‌ى کهن و با سابقه بتواند جاىگاه گذشته­ى خود را بىابد. البته متأسفانه در دوران بعد از صدام، عراق همچنان درگىر مصائب و مشکلات مختلف است که دعا مى‌کنىم هرچه سرىع‌تر اىن مشکلات برطرف شود.

[ضرورت ترجمه­‌ی آثار علامه به فارسی]

پرسش: موضوع دىگرى که مورد سؤال است آثار حضرت عالى است؛ برخى از اىن آثار به فارسى ترجمه شده و بسىارى دىگر هنوز ترجمه نشده‌اند. 

به نظر شما کدام کتاب اهمىت بىشترى دارد و لازم است به فارسى ترجمه شود؟

پاسخ: سؤال سختى مى‌پرسىد. واقعىت اىن است که کتاب‌هاىى که بنده نوشته‌ام مانند فرزندان من هستند و من نمى‌توانم تفاوتى بىن آن‌ها قائل شوم. همه­ى آثار بنده ضرورت دارد که به فارسى ترجمه شوند.

[انتقاد از ترجمه­ی الصحیح من سیرة النبي الأعظم’]

پرسش: از آثار بسىار مهم شما، کتاب «الصحىح من سىرة النبي الأعظم صلّی الله عليه و آله» است. اىن کتاب به زبان فارسى ترجمه شد؛ اما مورد انتقاد جدى شما قرار گرفت. آىا اعتراض حضرت عالى نتىجه‌اى هم داشت؟

پاسخ: على ‌رغم اىن‌که مترجم اىن کتاب قبلاً چند اثر بنده را ترجمه کرده بود و انتظار مى‌رفت به سلاىق و دغدغه‌هاى بنده اشراف بىش‌ترى داشته باشد، متأسفانه اىن کتاب را با اغلاط فاحش و حتى برخى حذف و اضافات مهم ترجمه کرد. بنده اعلام کردم اىن ترجمه مربوط به کتاب بنده نىست تا اىن مطالب در آىنده به ‌نام بنده تمام نشود. از وزارت ارشاد هم خواستم جلوى انتشار اىن ترجمه را بگىرد که متأسفانه با گذشت چند سال هىچ ترتىب اثرى داده نشده است.



منبع: گفت ‌وگوى اختصاصى با مباحثات، 19/7/1394، مصاحبه‌کننده: احمد نجمی ـ مرتضی معراجی.