آىت الله علامه سىد جعفر مرتضى العاملى محقق و نوىسندهى برجستهى شىعه در سال 1364 ق در جبل عامل لبنان دىده به جهان گشود. در سال 1382ق جهت تحصىل علوم دىنى به نجف اشرف مهاجرت کرد و پس از شش سال به حوزهى علمىهى قم منتقل و بىش از دو دهه در اىن حوزه به تحصىل، تدرىس و پژوهش پرداخت. از اىشان تا کنون بالغ بر سى عنوان کتاب منتشر شده است([1]) که معروفترىن و معظمترىنِ آنها، کتاب «الصحىح من سىرة النبي الأعظم صلى الله علىه و آله» مىباشد.
آىت الله سىد جعفر مرتضـى العاملى از محققىن و علماى برجستهى لبنان و صاحب دهها تألىف و تحقىق در موضوعات دىنى و از جمله کتابى با عنوان «إبن عربى، سنى متعصب» در گفت و گو با سمات که در شهر بىروت در دفتر کار اىشان انجام شد، به سؤالات ما پىرامون مذهب ابن عربى و شىعه ىا سنى بودن او پاسخ دادند. على رغم آن که آثار ابن عربى مملوّ از نشانههاىى دالّ بر سنىمذهب بودن او و نىز دشمنى او با شىعه است، کسانى اصرار مىورزند تا از وى چهرهاى شىعى بسازند و از حجم فراوان انتقادات به وى کاسته و شاىد محملى براى توجىه اعتقادات مخالف با قران و عترت او بىابند.
در شمارهى اول سمات نىز فصلى از کتاب اىشان ترجمه شد و با عنوان جستارى در مذهب ابن عربى به چاپ رسىد.
پرسش: حضرت عالى تحقىقاتى پىرامون مسلک و اعتقادات ابن عربى داشتهاىد و کتابى نىز در اىن زمىنه منتشر کردهاىد. دربارهى مذهب ابن عربى اختلاف نظرهاىى وجود دارد و على رغم اشتهار و نشانههاى آشکارى که بر سنىمذهب بودن او وجود دارد، کسانى اصرار دارند از او ىک چهرهى شىعى ارائه کنند. نظر شما در اىن مورد چىست؟
[راههای شناخت مذهب اشخاص]
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحىم و الحمد لله رب العالمىن و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرىن.
مذهب هر کسى به ىکى از چهار روش زىر شناخته مى شود:
1. اىنکه خود شخص به مذهب خوىش تصرىح کند.
2. معصوم از مذهب او خبر دهد.
3. نزدىکان او و آشناىان به احوال و خصوصىات و اعتقاداتش دربارهى مذهب وى نظر دهند.
4. تعىىن مذهب بر اساس آنچه در تألىفات و آثار شخص به عنوان اعتقادات و اندىشهها و باورها و تعلّقات قلبى او بىان شده است؛ به انضمام احکامى که شخص خود را به آن ملتزم مىبىند؛ البته با اىن شرط که در آثار شخص، چىزى دال بر کنارهگىرى وى از آن عقاىد و ىا اعتراض او بر آنها ىافت نشود.
بر اىن اساس اگر اىن آثار، همسو با اعتقادات و منهج و فقه شىعه بود، او را شىعى مىدانىم و اگر همسو با عقاىد و باورهاى اهل سنت بود او را سنى و اگر همسو با مثلاً خوارج بود او را خارجى قلمداد مىکنىم.
[تعیین مذهب ابن عربی]
دربارهى ابن عربى ما تنها با روش چهارم مىتوانىم مذهب او را تعىىن کنىم؛ زىرا تا آنجا که ما مىدانىم او شخصاً به مذهبش تـصرىح نکرده است و نگفته است که شىعه و ىا غىر شىعه است؛ همانگونه که در سخن و حدىثى از معصوم علىه السلام نىز دربارهى مذهب او سخنى به مىان نىامده است. همچنىن ما از کسانى به عنوان نزدىکان و همراهان او که بر احوال و عقاىد او آگاه باشند، چىزى دربارهى مذهب او نشنىدهاىم. پس راهى جز دقت در آثار و کتابها و افکار و عقاىد فقهى و کلامى و تفسىرى ابن عربى براى تشخىص مذهب او وجود ندارد.
[مجبور نیستیم بگوییم ابن عربی شیعه است]
بنده در آثار و تالىفات او غور و بررسى کردهام و پارهاى از شواهد قابل توجه بالغ بر دهها و بلکه صدها مورد، دال بر اىنکه او شىعه نبوده است را ىافتهام. همانگونه که مواردى را در آثار او ىافتهام که بىانگر شطحىات و خطاهاى آشکارى از او است که هىچ راهى براى تأوىل و توجىه آنها وجود ندارد مگر آن که خواسته باشىم از مرزهاى مقبول و معقول تأوىل و توجىه در گذرىم که هىچ ضرورتى براى اىن کار وجود ندارد. زىرا ابن عربى نه پىامبر است و نه امام معصوم و نه عقاىد و مذهب فقهى او محل ابتلاى ما است تا مجبور باشىم براى اثبات تشىع او به اىن تأوىلات تکلّفآمىز براى توجىه اشتباهات و خبطهاى او دست بزنىم.
ضمن آن که اثبات تشىع او موجب مىشود وزر و وبال خطاها و خبطهاى او بر دوش ما گذاشته شود.
[چرا برخی گفتهاند ابن عربی شیعه است؟]
اما اىن که کسانى اصرار در اثبات تشىع او دارند، شاىد به ىکى از دو دلىل زىر باشد:
1. وجود بعضى از کلمات و عبارتهاى ابن عربى پىرامون اهل بىت علىهم السلام نظىر آنچه که در تفسىر آىهى تطهىر و امثال آن نوشته است.
2. بعضاً مطالبى را در موضوع عرفان و تصوف از ابن عربى دىدهاند که موجب شگفتى آنها شده و گمان بردهاند که او اىن مطالب را از آثار و مکتب اهل بىت علىهم السلام اخذ کرده است؛ لذا اصرار دارند که او را شىعه و پىرو اهل بىت علىهم السلام بدانند.
[نقد مبنای قائلین به تشیع ابن عربی]
اما باىد در اىن باره بگوىم:
اولاً؛ اىن افراد، تنها نىمى از لىوان را دىدهاند. اگر اىنان نىمهى دىگر را نىز ملاحظه کنند با کلمات و عباراتى مواجه خواهند شد که به دلىل اضطراب و پرىشانگوىى، شاىستهى هىچ صاحب فضل و کرامتى نىست و برخى از آنها آنچنان از درجهى خلوص و درستى ساقط هستند که جز در داىرهى خبط و خلط و خطا قرار نمىگىرند. و نىز برخى از اىن موارد که موجب شگفتى بعضى شده است ـ نظىر آنچه در ذىل آىهى تطهىر گفته است ـ متضمن هدم و انکار مفاد واقعى آىه و تکذىب حدىث کساء است که در ذىل آىه صادر شده است.
ثانىاً؛ عرفان، دانشى است که ممکن است هر کسى در آن ممارست و دست داشته باشد و وصول به حقاىق و دقاىق عرفانى ـ از اىن حىث که ىک دانش است ـ منحصر به شىعه نىست و چه بسا افرادى از غىر شىعه نىز در اىن مباحث وارد شوند و در آن متخصص شوند. به خصوص آن که ما مىدانىم علوم و معارف اهل بىت علىهم السلام در اختىار و دسترس همگان اعم از شىعه و سنى و مؤمن و کافر قرار دارد و همگان اعم از شىعه و سنى و بلکه غىر مسلمىن هم به اىن حقىقت معترف هستند که هر کس طالب علم و حکمت و عرفان و بلکه طالب هر فضىلت و کرامتى است باىد وارد مدرسهى امىر المؤمنىن على علىه السلام شود و از زلال معارف و تعالىم او بىاموزد. آن حـضرت علوم فراوانى از جمله علم نحو و علوم دىگرى را بنىان گذاشتند که جمىع مسلمىن اعم از شىعه و سنى به سراغ آن رفتند و در آن متخصص شدند.
بر اىن اساس حتى با فرض اىن که ابن عربى پارهاى از مطالب عرفانىاش را از اهل بىت علىهم السلام گرفته باشد، ضرورتى در مىان نىست تا اىن که او را در زمرهى شىعه بدانىم و در نتىجه مجبور شوىم وزر و وبال پرىشانگوىىها و خبطهاى او را بر دوش خود و شىعه بگذارىم.
[غرض ابن عربی از بیان مکاشفات]
پرسش: بسىارى از مطالب مطرحشده از سوى ابن عربى با ادعاى مکاشفه همراه است. آىا ابن عربى در مکاشفات خود صادق است؟ و اساساً نظر دىن دربارهی مکاشفه چىست؟
پاسخ: مکاشفاتى که ابن عربى از آنها سخن مىگوىد از مقولهى ستاىش انسان از خوىشتن است. شاىد مقصود وى از طرح چنىن ادعاهاىى، تروىج افکار و عقاىد ىاد شدهى وى و تلاش براى بستن باب نقد و مناقشه در آنها است و نىز نوعى چارهجوىى در برابر مطالبات علما و دانشمندان است که از وى براى ادعاهاىش دلىل مىخواهند.
[موضع ما در برابر مکاشفات ابن عربی]
اما انگىزهى ابن عربى از طرح اىن مکاشفات هر چه باشد، ما بر اساس معىار قرآنى ﴿قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقىنَ﴾([2]) باىد دربارهى هر آنچه که به ما عرضه مىشود، طلب دلىل و برهان نماىىم. همانگونه که لازم است اقوال و گفتهها و آراى ابن عربى را نىز به قرآن و سنت و عقل عرضه کنىم تا صحت و سقم آنها مشخص شود. ما در کتابمان با عنوان «إبن عربى، سنى متعصب» دهها نمونه از گفتههاى بدون شک باطلِ او را ذکر کردهاىم که اگر جزء مکاشفات وى باشد، حتما در داىرهى مکاشفات رحمانى نخواهد بود.
ابن عربى در هر موردى که مکاشفهاش بر خلاف کتاب خدا و سنت رسول الله صلى الله علىه و آله و مذهب اهل بىت علىهم السلام باشد باىد توضىح دهد که مکاشفهاش با چه کسى بوده است؟ بدون شک چنىن مکاشفاتى نمىتواند با ملائکه بوده باشد. تنها انبىاء و ائمهی معصومىن علىهم السلام هستند که مىتوانند مطمئن باشند که مکاشفههاىشان رحمانى است؛ اما باقى مردم نمىتوانند به چنىن اطمىنانى برسند؛ چرا که بر اساس آىات قرآن، گاهى شىطان است که امورى را به افراد القاء مىکند.
[پاسخ به ادعای استضعاف فکری ابن عربی]
پرسش: افرادى براى توجىه اشتباهات ابن عربى و از جمله اعتقادات ضد شىعى وى، او را مستضعف فکرى در مقولهى شناخت تشىع و مکتب اهل بىت علىهم السلام معرفى مىکنند. نظر حـضرت عالى چىست؟
پاسخ: اولاً؛ اگر ابن عربى مستضعف باشد، پس دىگر چه کسى مستضعف نخواهد بود و آىا مىتوان مصداقى براى غىر مستضعف ىافت؟
ثانىا؛ چنىن ادعاىى، ادعاى بدون دلىل است و چگونه مىتوان بدون ارائهى دلىل، آن را پذىرفت؟
ثالثاً؛ اىن ادعا در بطن خود، اعتراف به اىن موضوع را دارد که ابن عربى واجد اندىشهى منقح و پاکىزهاى نىست و نمىتوان او را فردى شىعى دانست و اعتقادات غىر شىعى او را حمل بر تقىه و امورى از اىن دست کرد.
رابعاً؛ چگونه ممکن است فردى شىعه باشد؛ اما آنگونه که از کتاب فتوحات مکىهاش بر مىآىد، با کلّ فقه شىعه مخالف باشد؟ و نىز آنگونه که از همهى کتبش پىدا است، با عموم اعتقادات شىعى تضاد داشته باشد؟ و نىز چگونه ممکن است همه و ىا معظم احادىثى که بدان اعتماد و استناد مىکند، از اهل بىت علىهم السلام نباشد و ىا از راوىان شىعه نقل نکرده باشد؟ علاوه بر اىن که او مخالفتهاى صرىحى با قرآن و مسائلى که مورد اجماع مسلمىن است، دارد که در کتبش ىافت مىشود.
خامساً؛ اگر ملاک تشىع ابن عربى چىزهاىى است که اىنان به آن استناد مىکنند، پس چرا مدعى تشىع همهى علماى سنى نمىشوند؟ در کتب بسىارى از علماى سنى، مطالبى که موجب شگفتى و پسند شىعه مىشود، بىش از کتب ابن عربى وجود دارد. در حالىکه آنچه از اىنگونه مطالب به ابن عربى نسبت داده مىشود، حاوى تأوىلاتى است که عقىدهى شىعه را مخدوش مىکند و نمىتواند دلىل بر امر مثبتى باشد؛ بلکه دلىلى علىه او است.
[ابن عربی، صلح کل؟!]
پرسش: ابن عربى، صلح کل و به تعبىر امروزى آن ىک پلورالىست تمام عىار است و همهى ادىان و مذاهب و فِرق را صحىح مىداند. اشکال اىن دىدگاه چىست؟
پاسخ: اگر سخنش اىن است که همهى ادىانِ آسمانى حق است و مرادش اىن است که تعالىمى که انبىاى الهى صلوات الله علىهم آوردهاند از جانب خداوند است، اىن سخن درستى است و هىچ منکرى ندارد، نه در شىعه و نه در سنى. اما اگر مقصودش اىن است که همهى آنچه منتسب به اىن ادىان است ـ حتى مطالب تحرىفشدهى آنها ـ حق و صحىح است، البته در بطلان اىن سخن تردىدى نىست. قرآن مىفرماىد: ﴿فَما ذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ﴾([3]). روشن است که حق، ىکى بىشتر نىست و غىر از آن نمىتواند حق باشد. خداوند در قرآن مىفرماىد: ﴿وَ أَنَّ هذا صِراطى مُسْتَقىماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبىلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾([4]) ىعنى: و اىن راه راست من است. پس، از آن پىروى كنىد و از راهها [ى دىگر] پىروى نكنىد تا شما را از راه وى پراكنده سازد. آنها است كه [خدا] شما را به آن سفارش كرده است. باشد كه تقوا پیشه کنید.
نسبت به مذاهب مختلف هم همىنطور است.
به عنوان مثال حکم شرعى در وضو در مورد پا ىا مسح آن است و ىا شستن آن و در نماز ىا تکتف([5]) درست است و ىا باز بودن دستها و در مسألهی توحىد ىا تجسىم و تشبىه خداوند ـ آنگونه که برخى مذاهب اهل سنت قائل هستند ـ درست است و ىا تنزىه خداوند از امور مادى و مقدارى؛ و نىز اىن که رؤىت خداوند ممکن است و ىا آن که ممکن نىست. آىا خلافت شىخىن درست است ىا درست نىست؟ در همهى اىن موارد، حق ىکى است و نمىتوان به درستى و حقانىت امور متضاد قائل شد.
البته ممکن است مقصود او از صحت جمىع مذاهب، معذور بودن پىروان آن به دلىل غفلت و قصور فهم آنان باشد؛ چرا که خداوند، شخص قاصر را عقاب نمىکند. البته اىن احتمال، احتمال بعىدى است؛ چرا که معذورىت در ارتکاب خطا، موجب درستى و حقانىت خطا نمىشود.
[ستایش ابن عربی از خویشتن]
پرسش: از جمله اشکالاتى که بر ابن عربى وارد مى شود ستاىشهاى عجىب او از خودش و ذکر مقاماتى است که براى خودش قائل است؛ مثل اىن که خود را خاتم الأولىاء مىداند. در اىن زمىنه نىز توضىحى بفرماىىد.
پاسخ: جوابى براى اىن سؤال به ذهنم نمىرسد جز اىن که بگوىم اىن منش، خلاف قول خداوند است که فرمود: ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذىنَ ىزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللهُ ىزَكِّى مَنْ ىشاءُ وَ لا ىظْلَمُونَ فَتىلاً﴾ ([6]) ىعنى: آىا به كسانى كه خوىشتن را تزکیه میكنند ننگرىستهاى؟ [چنىن نىست]؛ بلكه خدا هر كه را بخواهد تزکیه مینماید، و به قدر فتیل ستم نمىبىنند([7]).
از امىر المؤمنىن على علىه السلام رواىت است که فرمود: «أَقْبَحُ الصِّدْقِ ثَنَاءُ الرَّجُلِ عَلَى نَفْسِهِ»([8]) ىعنى: زشتترىن راستی، ستاىش شخص از خوىشتن است.
و نىز از آن حضرت منقول است که فرمود: «مَنْ مَدَحَ نَفْسَهُ فَقَدْ ذَبَحَهَا»([9]) کسى که خوىشتن را بستاىد آن را ذبح کرده است.
[علمای شیعه، حقایق را کشف کردهاند]
پرسش: آىا اساساً شىعه براى وصول به مطالب عرفانى، نىازى به رجوع به امثال ابن عربى دارد؟ اگر نه، براى درىافت مطالب عرفانى به کجا باىد مراجعه کرد؟
در مقدمهى کتاب «إبن عربى سنى متعصب» نوشتهام که دقت در مطالب عرفانىای که ابن عربى در آثارش آورده است و مقاىسهى آنها با آنچه که علماى ما پىرامون اىن مطالب نوشتهاند و ملاحظهى دىگر مطالبى که در اىن موضوع به نگارش در آوردهاند، نشان مىدهد که: علماى ما رضوان الله علىهم کسانى هستند که حقاىق اىن علم را شفاف کردند و مفاهىم آن را پاکىزه نمودند و مقاصدش را بىان کردند و ارکانش را بر پا داشتند و اصطلاحات آن را منضبط نمودند و نشانههاى آن را بر افراشتند.
[کتاب و سنت، معیار تشخیص حق و باطل است]
و البته در نهاىت، اىن قرآن و سخنان رسول خداوند صلّى الله علىه و آله و ائمهى طاهرىن علىهم السلام است که معىار تشخىص غث و سمىن و صحىح و سقىم اىنگونه مطالب است. تندرو باىد به اىنان برگردد و کندرو باىد بدانها ملحق شود و آن کسى که علوم و معارفش را از اىنان بگىرد محققاً از چشمهاى صاف و بى انحراف گرفته است. کافى است در اىن مورد به سخن امام صادق علىه السلام دربارهى «حسن بصرى» اشاره کنىم که فرمود: «فَلْىذْهَبِ الحَسَنُ ىمِىناً وَ شِمَالًا فَوَ اللهِ مَا ىوجَدُ الْعِلْمُ إِلَّا هَاهُنَا»([10]) ىعنى: حسن به راست و چپ برود. به خدا سوگند دانش جز در همینجا (نزد اهل بىت) وجود ندارد.
و همچنىن سخن آن امام علىه السلام در مورد «حکم ابن عتبة» که فرمود: «فَلْىشَرِّقِ الحَكَمُ وَ لْىغَرِّبْ أَمَا وَ اللهِ لَا ىصِىبُ الْعِلْمَ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَىتٍ نَزَلَ عَلَىهِمْ جَبْرَئِىلُ»([11]) ىعنى: حَکم به شرق و غرب برود؛ هان که به خدا سوگند که دانش را دست نمییابد مگر از اهل بىتى که جبرئىل بر آنها نازل شده است.
[غرق شدن در تفکرات ابن عربی، سودی ندارد]
در پاىان اىن گفت و گو ماىل هستم به اىن نکته اشاره کنم که غرق شدن در افکار ابن عربى، واجدِ سودى نخواهد بود؛ بلکه سزاوار آن است که تلاش و وقت خود را مـصروف تشـرىح و توضىح بعضـى از کلمات و سخنان معارفى و ىا سىاسى و اجتماعى امىر المؤمنىن علىه السلام نماىىم. اىن امر هزار بار سودمندتر از صرف وقت در سخن دىگران و نزدىکتر به رضاى الهى است.
والسلام علىکم و رحمة الله و برکاته.
([1]) در حال حاضر، شمار تألیفات علامه به بیش از صد عنوان رسیده است.
([2]) سورهى بقره: آىهى 111.
([3]) سورهى ىونس: آىهى 32.
([4]) سورهى انعام: آىهى 153.
([5]) با دست بسته نماز خواندن، ىعنى به همان شکلى که در بىن اهل سنت مرسوم است.
([6]) سورهى نساء: آىهى 49.
([7]) فتيل: رشته نخی که در شکاف روى هسته خرما است و گفتهاند که از نظر وزنی با سدس فلس (نصف سدس شعيره) مساوی است.
([8]) غرر الحکم و درر الکلم: ص 190.
([9]) همان: 661.
([10]) الکافى: ج 1، ص 51، باب النوادر.
([11]) همان: ج 1، ص 400، باب أنَّه ليس شيءٌ من الحقِّ فِي يد النَّاسِ إِلَّا ما خرج من عند الأَئمّة علىهم السلام و أنّ كلَّ شيءٍ لم يَخرج من عندهم فهو باطل.
منبع: فصلنامهى سمات، شمارهى چهارم، 23/7/1390.
دیدگاه خود را بنویسید