نامش با نام نبى اعظم صلّى الله علىه و آله بر سر زبانها افتاد. شاىد اىن، ثمرهى عمرى تلاش براى معرفى خاندان نبوت است که نامش به نام فخر عالم گره مىخورد. علامه را که خودشان گفتند مورخ نىستم، در اىران با کتاب «الصحىح من سىرة النبي الأعظم صلّى الله علىه و آله» مىشناسند؛ همان کتابى که دو بار برندهى کتاب سال جمهورى اسلامى شده است.
علامه سىد جعفر مرتضى العاملى که سىرهى ابو تراب علىه السلام را مىتوان در رفتار و گفتارش ىافت، مردى است از جنس آىىنه و آفتاب. گوىا آنچه را براى پىامبر، امىر المؤمنىن و امام حسىن علىهم السلام نگاشته است با جان و دل پذىرفته و اباىى ندارد اگر روى زمىن بنشىند و ساده زندگى کند؛ حتى اگر مهمان بزرگترىن مؤسسات علمى ـ پژوهشى ىا هماىشهاى جهانى باشد. سادهزىستى، خونگرمى، مهربانى، پرهىز از تکبر و عطوفت پدرانه را به خوبى مىتوان در رفتارهاى اىشان دىد. او را پس از نخستىن ارتباط تلفنى در سال 83 در مشهد و در منزل پدرىام ملاقات کردم و اکنون پس از 12 سال براى نوشتن از سبک زندگى علوى مهمانش شدهام. اگرچه سختى بىمارىاى که سه سال است مهمان ناخواندهى وجودش شده آزارش مىدهد؛ اما «نه» گفتن در مرامش نىست و اىن بار از بىروت، همشهرى «آىه» را به بزم کرىمانهى سادات مىخواند.
[علت ورود به حوزه]
پرسش: اگر اجازه دهىد گفت و گو را از زندگى شخصى و خانوادگىتان آغاز کنىم و اىنکه چرا سىد جعفر مرتضى العاملى طلبه شد. فضاى خانواده، شما را به سمت طلبگى کشاند ىا خواست خودتان بود؟
پاسخ: پدرم کشاورز بود؛ اما من او را روحانى خودساختهاى مىدانم که آرزوى عالم شدن را در سر داشت. او به دلىل ممانعت خانواده نتوانسته بود تحصىلات حوزوى را دنبال کند و آرزو داشت ىکى از فرزندانش طلبه شود. اىن علاقه و تشوىق پدرم باعث شد از سنىن نوجوانى وارد حوزه شوم.
[مخالفت سایرین]
پرسش: عکسالعمل بقىهى اعضاى خانواده به طلبه شدن شما چه بود؟
پاسخ: راهى که باىد آن را براى تحصىل انتخاب مىکردم دور بود. من باىد بنابر سنت آن اىام به نجف مىرفتم؛ چراكه حوزهى علمىهى نجف از قدىمىترىن و اصىلترىن حوزههاى علمىهى شىعى بود. دورى راه باعث شد جز پدرم که مشوق من در تحصىل حوزوى بود، دىگران مخالفت کنند.
[نجف]
پرسش: شما نخستىن طلبهى خانواده بودىد؟ شاىد چون تجربهى قبلى نداشتند واکنش نشان مىدادند؟
پاسخ: نه؛ خانوادهى ما علماى بزرگى را تحوىل جامعه داده بود. عموى من از علماى بزرگ لبنان و استاد مرحوم سىدمحسن امىن بود. همانطور که گفتم دور شدن از خانواده و سختىهاىى که طلبگى داشت باعث شد دىگر اعضاى خانواده مخالف طلبگى من باشند. اما به هر صورت در هفده سالگى به نجف اشرف مهاجرت کردم و در حوزهى علمىهى آنجا شروع به تحصىل کردم.
[در محضر پدر]
پرسش: تا قبل از هفده سالگى تجربهى تحصىل در مدارس و حوزههاى علمىهى شهر و روستاى خودتان را نداشتىد؟
پاسخ: پىش از هجرت به نجف برخى از معارف دىن را نزد پدرم فرا گرفتم.
[پایبندی به تربیت]
پرسش: مدرسه چطور؟
پاسخ: روستاى ما ىک مدرسه و ىک معلم بىشتر نداشت و از آنجا که لبنان، ىک کشور چندمذهبى است و از طرفى پدرم به حفظ عقاىد فرزندانش بسىار پاىبند بود، دربارهى معلم مدرسهى روستا تحقىق کرد و متوجه شد او عقاىد درستى ندارد، و تربىت فکرىاش با آنچه در مذهب هست مغاىر است. بنابراىن مانع تحصىل من در آن مدرسه شد، و خودش تدرىس مرا بر عهده گرفت.
[سید مصطفی العاملی]
پرسش: گفتىد پدرتان کشاورز بود. پس چطور به شما درس مىداد؟
پاسخ: درست است که پىشهى پدرم کشاورزى بود؛ اما او اهل علم و بسىار نکتهسنج و باهوش بود. بهرههاى زىادى از تحصىل نزد پدر بردهام. زمىنهى تحصىل در حوزه، ابتدا در خانه آماده شد. مرحوم ابوى آثار علمى و دىنىاى چون «بلغة الآمل إلى الشفاء العاجل بالطب الروحانى»، «الحقىبة مناظرات و محاورات»([1])، «شرح دعاى افتتاح»، «شرح دعاى ندبه» و «عىون المعارف» را از خود به جا گذاشت([2]). او را عالمى مىدانم که علم را به خلعت زىباى اخلاق آراسته بود. پدرم کتابهاى ارزشمندى داشت و کتابخانهاش سرشار از کتب علمى، دىنى و تارىخى اعم از چاپى و خطى بود که در واقع از دستافزارهاى اولىه و منابع اساسى مطالعات و تحقىقاتش به شمار مىرفت که اکنون در اختىار من است. البته اىن را هم بگوىم که درهاى اىن کتابخانه به روى همه باز است.
[ازدواج]
پرسش: در چند سالگى ازدواج کردىد؟
پاسخ: در نوزده سالگى با دختر «علامه شىخ حسن العُسىلى» ازدواج کردم و حاصل ازدواجمان، پنج پسر و شش دختر است که چهار پسرم، راه طلبگى را انتخاب کرده و در کسوت روحانىت هستند و دو دامادم نىز روحانى هستند.
[نگرانی از کاهش جمعیت شیعیان]
پرسش: پس خانوادهى پر جمعىتى هستىد!
پاسخ: خداوند مىخواهد جمعىت شىعىان زىاد شود. من نگران کاهش جمعىت شىعىان هستم. تربىت فرزندان مؤمن در دنىاىى که کافرىن و ملحدىن، آن را تصاحب کردهاند براى حفظ کىان اسلام ضرورى است. قبول دارم زندگى سخت است؛ اما مىشود سخت نگرفت و ساده زىست. باىد باور کنىم که خدا روزىرسان است.
[دوران طلبگی در نجف]
پرسش: از دوران طلبگىتان در نجف بگوىىد.
پاسخ: شش سال در نجف تحصىل کردم و بعد از آن به توصىهى پدرم به قم مهاجرت کردم و تا سال 1375 در قم زندگى کردم. در نجف اشرف از محضر اساتىد ارجمندى مانند «شىخ محمد تقى جواهرى»، «سىد محمد جواد فضل الله» و «شىخ احمد بهادلى» مؤلف کتاب «محاضرات فى العقىدة الإسلامىة» بهره بردم([3]).
[مهاجرت به قم]
پرسش: چرا به قم مهاجرت کردىد؟ آن اىام که حوزهى علمىهى نجف از شهرت علمى بالاترى برخوردار بود.
پاسخ: آرزوى پدرم بود که به قم بىاىم و تحصىل کنم. با قرآن استخاره کردم که جوابش خوب بود و خدا را در اىن هجرت راضى دىدم. سطوح عالى دروس حوزه را نزد دو عضو جامعهى مدرسىن ىعنى «آىت الله سىد ابو الفضل مىرمحمدى» و «آىت الله حاج مىرزا على احمدى مىانجى» تکمىل کردم. سپس درس خارج را در محضر آىات عظام «حاج شىخ مرتضى حائرى ىزدى»، «علامه فانى»، «سىد مهدى روحانى»، «مىرزا هاشم آملى»، «آىت الله شبىرى زنجانى» و «آىت الله سىد محمد رضا موسوى گلپاىگانى» گذراندم. در مدتى که درقم تحصىل و تدرىس مىکردم با بنىانگذاران هىئت تفسىر فضلاى حوزهى علمىهى قم آشنا شدم.
[احساس نیاز در حوزههای مختلف علمی]
پرسش: چرا تارىخپژوهى را براى ادامهى زندگى علمى خود انتخاب کردىد؟
پاسخ: احساس نىاز، مرا به تحقىق و پژوهش در حوزههاى مختلف هداىت مىکند. هر جا احساس کنم خلأ ىا نقصى متوجه ىک بحث دىنى است و ابهاماتى وجود دارد که باىد رفع شود شروع به کار مىکنم. تارىخ تنها حوزهى مطالعه و تحقىق و تألىف من نىست. در مورد قرآن و تفسىر و علوم قرآنى نىز تألىفاتى دارم. ىا در زمىنهى فقه و اصول هم کارهاىى انجام دادهام که متأسفانه برخى از آنها در جنگ سى و سه روزهى لبنان سوخت و فقط آنچه چاپ شده است باقى مانده.
[شاگرد نداشتهام]
پرسش: ىکى از وىژگىهاى علمى شما، تربىت شاگردانى در حوزهى تارىخپژوهى است که برخى از آنها سرآمد تارىخنگارى شىعه شدهاند. اىن افراد را چگونه در حلقهى تارىخپژوهى وارد کردىد؟
پاسخ: به آن معناىى که شما مىگوىىد شاگردى نداشتهام و تعمدى هم براى تربىت شاگرد نداشتهام. هر کس پىش من مىآمد و کمک مىخواست، کمکش مىکردم. اىن کمك، هم در هداىت مطلب نسبت به نصوص و متون بود و هم در کىفىت استدلال. کسانى که پىش من آمدند، شاگرد من نبودند. وظىفهام اىجاب مىکرد کمکشان کنم. وقتى مطلبى را مىدانىم باىد به مردم ىاد دهىم. اىن، مسئولىت و وظىفهى ما است.
[جامعنگری در تألیف]
پرسش: ىکى از وىژگىهاى کتابهاى تارىخى شما، جامعنگرى است. چگونه تارىخنگارى را با موضوعاتى مانند کلام جمع کردىد؟
پاسخ: اگر غىر از اىن باشد که همان نگارشهاى پىشىن مىشود. زندگى اهل بىت علىهم السلام خالى از حکمت نبوده که صرفاً هدف تارىخنگارى باشد. بنابراىن باىد اىن سىره بر مبناى عقاىد شىعه تحلىل مىشد. البته اىن را هم بگوىم که من در سىرهى پىامبر صلّى الله علىه و آله به حقوق حىوانات و ملاکهاى شهر نمونه نىز پرداختهام که همگى بر مبناى آىات قرآن و سىرهى معصومىن علىهم السلام است.
[منابع مورد استفاده]
پرسش: از چه منابعى براى تألىف کتابهاى خود استفاده مىکنىد؟
پاسخ: براى من فرقى نمىکند کتابى که قرار است به عنوان منبع مورد استفاده قرار گىرد، شىعى ىا براى اهل سنت باشد. من بىن متون اهل سنت و متون شىعه فرق نمىگذارم و با آنها ىکسان برخورد مىکنم. هر متنى را که به دستم برسد بررسى مىکنم و سعى مىکنم با مطالعه، به صحت و سقم آن پى ببرم.
پرسش: ىکى از وىژگىهاى تألىفات شما که اشخاص بسىارى روى آن تأکىد دارند، دقت علمى آنها است. اىن موفقىت، محصول کار گروهى است ىا کارها را به تنهاىى انجام مىدهىد؟
پاسخ: در تألىف کتابها، دستتنها هستم و هىچکس در تهیهى فیشهاى تحقىق، من را همراهى نمىیکند. هر جا برگهاى ببىنم روى آن مىنوىسم. همهى کار تحقىق را از صفرتا صد به تنهایى انجام مىدهم؛ اما در مرحلهى حروفچىنى و سپردن به چاپ، برخى همراهى مىکنند.
[الصحیح نواقصی دارد]
پرسش: شما سه دوره سىره براى پىامبر، امىر المؤمنىن و امام حسىن علىهم السلام تألىف کردهاىد که هر ىک به نوبهى خود، اثرى ماندگار است. چرا نگارش سىرهى پىامبر صلّى الله علىه و آله را شروع کردىد؟
پاسخ: در مورد اىنکه گفته مىشود « الصحىح من سىرة النبي الأعظم صلّى الله علىه و آله» از بهترىنهاى سىرهى پىامبر صلّى الله علىه و آله است، باىد بگوىم ضعفهاى زىادى دارد. الصحىح من سىرة النبي الأعظم صلّى الله علىه و آله فقط ىک مرحله است. بهترىن نىست و ىقىناً در آىنده بهتر از آن هم نوشته خواهد شد. چند سال پىش که اىن کتاب به عنوان کتاب سال جمهورى اسلامى برگزىده شد، به وزىر ارشاد وقت، نامهاى نوشتم و در حدود هشت صفحه به بىان نقاىص آن اشاره کردم و خودم مانع انتخاب آن شدم. دو ىا سه سال بعد خودشان آن را برگزىدند. بىشتر اىن نواقص هم به خاطر نبودِ فرصت پىش آمد و من آنها را نوشتم تا دىگران بر آن، حواشى بنوىسند. چهار جلد اول آن را در چهار ماه و چند جلد دىگر آن را پس از چند سال نوشتم. سپس منصـرف شدم؛ اما بعد تصمىم گرفتم تا آن را کامل کنم که نهاىتاً در ىک مجموعهى سى و پنج جلدى به پاىان رسىد.
[غرض از نگارش سیرهی پیامبر ’]
پرسش: نگفتىد چرا نگارش سىرهى پىامبر خاتم صلّى الله علىه و آله را آغاز کردىد؟
پاسخ: اىن از توفىقات من بود. سالها پىش از آن از من خواسته شد سىرهى پىامبر صلّى الله علىه و آله را تدرىس کنم؛ ولى من در آن حوزه چندان قوى نبودم. گمان مىکردم قبل از تدرىس، مطالعه مىکنم و درس مىگوىم؛ اما دىدم اىنطور نمىشود. بسىارى از مطالب نىاز به پىراىش داشت. اشکالات و نواقص زىاد بود و باىد بىن مطالب، ارتباط اىجاد مىشد.
بنابراىن ناچار شدم در مدت سه چهار ماه به مطالعه و تحقىق و تتبع بپردازم که همان باعث شد چهار جلد اول الصحىح من سىرة النبي الأعظم صلّى الله علىه و آله را نوشتم. دو ماه تدرىس کردم؛ ولى بعد منصرف شدم. چون قانع نمىشدم که با آن اطلاعات به تدرىس بپردازم. از آن کلاس خىلى استقبال نشد؛ اما توفىقى شد که براى پىامبر صلّى الله علىه و آله سيرهای بنوىسم.
[سابقهی سیرهنویسی]
البته باىد به سابقهى سىرهنوىسى و وظىفهاى که براى خودم تصور كردهام نىز اشاره کنم. سىرههاى مطرحى که در گذشته و حال بر آن تأکىد شده و مىشود، «تارىخ طبرى»، «سىرهى ابن هشام» و ... است. براى اىن چند سىره، تبلىغات زىادى شده است و همىن تبلىغات به آنها ارزش داده است؛ اما اىن کتابها از طرف جرىانهاى خاصى مثل سلاطىن که قصد دارند جرىان خاصى را تروىج دهند، هداىت و تبلىغ شدهاند. لذا نىاز بود کتابى نوشته شود تا حقاىق بىشترى از سىرهى نبوى در آن نگاشته شود.
[ایرادات سیرههای گذشته]
پرسش: چه اىراداتى بر سىرههاى گذشته مىبىنىد؟
پاسخ: به عقىدهى من آنچه در برخى از سىرهها آمده است سىرهنوىسى نىست. چون حرکت و قول و مذاکرات و جنگهاى پىامبر صلّى الله علىه و آله داراى مفاهىمى بوده که باىد در اعتقادات، فکر و احکامى که به آن تأسى مىجوىىم اثر بگذارد. پس تارىخ پىامبر صلّى الله علىه و آله، اعتقادات و فکر و سىاست و اخلاق و موضعگىرى است. در واقع کل علوم اسلامى است.
[بمباران منزل علامه]
پرسش: آخرىن جلدهاى الصحىح من سىرة النبي الأعظم صلّى الله علىه و آله را پس از پاىان جنگهاى سى و سه روزهى لبنان و پىروزى حزب الله منتشر کردىد. درست است؟
پاسخ: در آن جنگ هر چه نوشتم و دستخط خودم بود در بمباران هواىى رژىم صهىونىستى از بىن رفت که ثمرهى عمرم بود. اما خوشبختانه از سىرهى پىامبر صلّى الله علىه و آله ىک سىدى و فلش در دست ىکى از فرزندانم بود که همان را براى چاپ آماده کردم.
[ضرورت توجه به جزئیات]
پرسش: ىکى از وىژگىهاى اىن کتاب، پرداختن به جزئىات سىرهى پىامبر خاتم صلّى الله علىه و آله است. چرا تا اىن اندازه به نگارش جزئىات اهمىت مىدهىد؟
پاسخ: براى پرداختن کامل و جامع باىد به جزئىات توجه شود. زندگى پىامبر صلّى الله علىه و آله همراه با سىاست است و جزئىاتى که بىان شده است مکمل آن کلىت مهم ىعنى زندگى سىاسى رسول خاتم صلّى الله علىه و آله است.
اگر اىن جزئىات مورد بررسى قرار نگىرند، ممکن است برداشتهاى نادرستى از سىرهى پىامبر صلّى الله علىه و آله بشود. لذا در اىن کتاب سعى کردم مانع بروز اىن اشتباهات بشوم.
البته اىن را هم بگوىم که پرداختن به زندگى پىامبر صلّى الله علىه و آله با همهى جزئىاتش، خارج از توان من بود. بنابراىن موارد شاخص را مطرح کردم.
[چرا سیرهی امام علی علیه السلام؟]
پرسش: ىکى دىگر از آثار شما در زمىنه سىرهنوىسى «الصحىح من سىرة الإمام على علىه السلام» است. چرا حضرت على عليه السلام؟
پاسخ: پس از اتمام سىرهى پىامبر صلّى الله علىه و آله دوستان از من خواستند دربارهى امىر المؤمنىن علىه السلام بنوىسم. وقتى نوشتن براى امام على علىه السلام را آغاز کردم فکر نمىکردم پنجاه و سه جلد بنوىسم و هنوز هم راضى نباشم.
[الصحیح من سیرة الإمام علی علیه السلام کامل نیست]
پرسش: گوىا اىن مجموعه از کاملترىن کتابها دربارهى سىرهى امام على علىه السلام است. چرا هنوز معتقد هستىد که کار کاملى نىست؟
پاسخ: امىر المؤمنىن علىه السلام شخصىتى است که حضورش در اسلام بسىار پررنگ است. آن حضرت قبل از بعثت با پىامبر اکرم صلّى الله علىه و آله بوده است و بعد وارد زندگى اىشان شد. در زمان خلفا هم مشاور خوبى براى آنها بود. دوران حکومت خود حـضرت نىز سراسر درس زندگى و سىاست است.
من معتقدم تا کنون کسى براى حـضرت امىر علىه السلام کتاب جامعى ننوشته است و تنها کتابى را که آىت الله رىشهرى دربارهى آن حضرت نوشته است مىپسندم. البته هنوز هم جاى کار دارد و علما و فضلاى حوزه باىد براى درک و فهم بهتر زندگى حضرت على علىه السلام به تتبع و تحقىق بىشتر بپردازند.
[حضرت علی × الگوی سیاستمداران]
اگر مى خواهىم براى مردم، الگوى زندگى معرفى کنىم امام على علىه السلام کاملترىن نسخهى انسانىت است. سىاستمداران و دولتمردان اگر مىخواهند حکومتدارى بىاموزند باىد سراغ حکومت امىر المؤمنىن علىه السلام بروند و از او درس بگىرند.
[حق، محور حکومت علی ×]
پرسش: معتقد هستىد که سىاستمداران باىد حکومت علوى را سرمشق خود قرار دهند. آىا اىن حکومت هزار و چهارصد ساله با زندگى در دنىاى مدرن، همخوانى دارد؟
پاسخ: حق، واقعىت مشترک بىن همهى ملتها و فرهنگها است. هىچ سرزمىن و هىچ دورهى تارىخى از اىن قاعده، مستثنا نىست. حکومت امام على علىه السلام نىز بر همىن مدار است. بنابراىن کسانى که مىگوىند مدل حکومتى امام در ىک دورهى دور بوده است و الان کاربردى ندارد اشتباه مىکنند؛ زىرا محور حکومت امىر المؤمنىن علىه السلام حق است.
[نگاه تک بُعدی]
البته اىن نکته را هم بگوىم که نگاه تکبُعدى به زندگى اىشان اشتباه است و به تصوىر کشىدن آن حضرت تنها به عنوان ىک چهرهى سىاسى، خلاف قاعدهى امامت و خىانت به اسلام است. مولاى متقىان همهى شؤون زندگى دنىا و آخرت را مورد توجه قرار مىداده است. او ىک سىاستمدار محض نبود؛ بلکه امامى بود که براى زندگى بهتر مردم، حکومت را پذىرفت.
قبلاً هم گفتهام که بىشترىن مظلومىت اىشان از ناحىهى شىعىان است. زىرا ما به عنوان شىعهى على علىه السلام از حرفهاى اىشان دورىم. علت محرومىت ما در جهان امروز، نگاه سطحى به مىراث معنوى اسلام است.
[حضرت علی × ولایتمدار محض]
پرسش: از حضور امىر المؤمنىن علىه السلام در همهى ادوار مهم تارىخى اسلام و نقش تأثىرگذار اىشان گفتىد. اىن حضور را براى مردم چگونه به تصوىر مىکشىد؟
پاسخ: امام على علىه السلام با همهى وجاهت و فضلى که داشت هرگز به دستورات پىامبر اکرم صلّى الله علىه و آله معترض نبود و اىن ىعنى ولاىتمدارى محض.
[زمانشناسی و مصلحتانديشي حضرت امیر ×]
نکتهى دىگرى که از زندگى اىشان مىتوان درس گرفت زمانشناسى است. آن حضرت در لىلة المبىت، جان خود را براى بقاى اسلام و حفظ جان نبى اکرم صلّى الله علىه و آله به خطر انداخت، و بعد از وفات نبى مکرم اسلام صلّى الله علىه و آله با وجود دلاىل قطعى بر حقانىت خلافتش، براى حفظ دىن کنار کشىد، و حتى به خلفا مشاوره مىداد و اىن ىعنى مصلحتاندىشى.
[محورهای خدمات حضرت علی × به اسلام]
سىاست امىر المؤمنىن علىه السلام سىاست خداپسندانه است. خدمات آن حضرت به اسلام در ىک دورهى بىست و پنج ساله از وفات نبى اکرم صلّى الله علىه و آله تا حکومت در سه محور تعرىف مىشود:
ـ خدمات علمى و فرهنگى.
ـ خدمات اقتصادى.
ـ فعالىتهاى سىاسى.
امام على علىه السلام در حوزهى مسائل فرهنگى از تربىت شاگردان و شىعىان خاص گرفته تا پاسخگوىى به مسائل شرعى و کلامى سرآمد بود و تارىخ، گواه خوبى است که اثبات کند آن حضرت، زىرساختهاى فرهنگ اسلامى را محکم کرد.
اما در حوزهى مسائل اقتصادى، خدمت به فقرا و ارتقاء سطح زندگى عموم مردم را در نظر مىگرفت.
در زمىنهى سىاست نىز همانگونه که مورخىن اشاره کردهاند در مسائل کلان سىاسى، مشاورى امىن و توانمند براى خلفاى پىشىن بود.
اگر خدمات امىر المؤمنىن علىه السلام در اىن سه محور نبود، امروز اسلامى وجود نداشت. اما نکتهاى که براى پذىرش خلافت اىشان باىد بگوىىم اىن است که آن حضرت بر اساس حس وظىفه، خلافت را قبول کرد.
[تألیف سیرة الحسین ×]
پرسش: تحلىل بسىارى خوبى از زندگى امام على علىه السلام بود. اجازه دهىد سؤالمان را دربارهى آخرىن سىرهاى که در نماىشگاه کتاب امسال رونماىى شد مطرح کنىم. «سىرة الحسىن علىه السلام» را بر چه مبناىى نوشتىد؟
پاسخ: سىرة الحسىن علىه السلام در بىست و چهار جلد به پاىان رسىد. از سه سال پىش شروع به نوشتن اىن مجموعه کردم. هر چند قبل از اىنکه براى نوشتن آن، تصمىم قطعى بگىرم حسى شبىه ترس داشتم؛ اما بنابر دلاىلى حجت را بر خود تمام شده دىدم.
[محتوای سیرة الحسین ×]
پرسش: مهمترىن محور سىرة الحسىن علىه السلام چىست؟
پاسخ: در اىن مجموعه سعى شده است به شبهاتى دربارهى زندگى آن حضرت، عاشورا و عزادارىها پاسخ داده شود تا براى خواننده، ثمره و نتىجهاى داشته باشد.
[زمانشناسی امام حسین ×]
پرسش: در اىن گفت و گو دربارهى دو امام شىعىان صحبت شد؛ امام على علىه السلام که به عدالتمحورى شناخته مىشود و امام حسىن علىه السلام که سرآمد آزادىخواهى است. چه وجه مشترک دىگرى بىن امام عدالت و امام آزادى مىبىنىد؟
پاسخ: زمانشناسى، وىژگىاى است که هم امام على علىه السلام دارا بود و هم در زندگانى سىاسى امام حسىن علىه السلام دىده مىشود. نمونهى زمانشناسى امام حسىن علىه السلام عدم قىام در زمان معاوىه است. سىد الشهداء علىه السلام در دورهى حکومت معاوىه با وجود دعوتهاىى که از مردم عراق داشت، به دلىل عهدى که امام حسن علىه السلام در زمان صلح داشت هرگز دست به قىام نزد.
پرسش: در روزهايى که گذشت جامعة المصطفى العالمية نکوداشتى براى شما برگزار کرد.
پاسخ: درست است. دوستان جامعة المصطفى، در بيروت همايشى برگزار کردند و پيام مقام معظم رهبرى نيز در آن قرائت شد.
* ممنون از وقتى که در اختيار ما گذاشتيد
([1]) اینجانب، تحقیق و مستندسازی روایات و اقوال این کتاب را انجام دادهام و در سال 1388 در 512 صفحه در ایران به چاپ رسید.
([2]) مرحوم علامه سيد مصطفی مرتضی بیش از صد عنوان کتاب در علوم گوناگون از جمله حدیث و فلسفه و شعر و ادب و ... از خود به جای گذاشتهاند که اینجانب مشغول تحقیق و تنظیم آنها هستم و در دستور کار مؤسسه قرار گرفته است.
([3]) ایشان مرحلهی مقدمات وآغازین حوزه را میفرمایند.
منبع: همشهرى آىه، شمارهی 50، تىر 1395، مصاحبهکننده: طیبه مروت
دیدگاه خود را بنویسید