نامش با نام نبى اعظم صلّى الله علىه و آله بر سر زبان‌ها افتاد. شاىد اىن، ثمره‌ى عمرى تلاش براى معرفى خاندان نبوت است که نامش به نام فخر عالم گره مى‌خورد. علامه را که خودشان گفتند مورخ نىستم، در اىران با کتاب «الصحىح من سىرة النبي الأعظم صلّى الله علىه و آله» مى‌شناسند؛ همان کتابى که دو بار برنده‌ى کتاب سال جمهورى اسلامى شده است.

علامه سىد جعفر مرتضى العاملى که سىره‌ى ابو تراب علىه السلام را مى‌توان در رفتار و گفتار‌ش ىافت، مردى است از جنس آىىنه و آفتاب. گوىا آنچه را براى پىامبر، امىر المؤمنىن و امام حسىن علىهم السلام نگاشته است  با جان و دل پذىرفته و اباىى ندارد اگر روى زمىن بنشىند و ساده زندگى کند؛ حتى اگر مهمان بزرگ‌ترىن مؤسسات علمى ـ پژوهشى ىا هماىش‌هاى جهانى باشد. ساده‌زىستى، خون­گرمى، مهربانى، پرهىز از تکبر و عطوفت پدرانه را به خوبى مى‌توان در رفتار‌هاى اىشان دىد. او را پس از نخستىن ارتباط تلفنى در سال 83 در مشهد و در منزل پدرى‌ام ملاقات کردم و اکنون پس از 12 سال براى نوشتن از سبک زندگى علوى مهمانش شده‌ام. اگرچه سختى بىمارى‌اى که سه سال است مهمان ناخوانده‌ى وجودش شده آزارش مى‌دهد؛ اما «نه» گفتن در مرامش نىست و اىن بار از بىروت، همشهرى «آىه» را به بزم کرىمانه‌ى سادات مى‌خواند.

[علت ورود به حوزه]

پرسش: اگر اجازه دهىد گفت ‌و‌ گو را از زندگى شخصى و خانوادگى‌تان آغاز کنىم و اىنکه چرا سىد جعفر مرتضى العاملى طلبه شد. فضاى خانواده، شما را به سمت طلبگى کشاند ىا خواست خودتان بود؟

پاسخ: پدرم کشاورز بود؛ اما من او را روحانى خودساخته‌اى مى‌دانم که آرزوى عالم شدن را در سر داشت. او به دلىل ممانعت خانواده نتوانسته بود تحصىلات حوزوى را دنبال کند و آرزو داشت ىکى از فرزندانش طلبه شود. اىن علاقه و تشوىق پدرم باعث شد از سنىن نوجوانى وارد حوزه شوم.

[مخالفت سایرین]

پرسش: عکس‌العمل بقىه‌ى اعضاى خانواده به طلبه شدن شما چه بود؟

پاسخ: راهى که باىد آن را براى تحصىل انتخاب مى‌کردم دور بود. من باىد بنابر سنت آن اىام به نجف مى‌رفتم؛ چراكه حوزه‌ى علمىه‌ى نجف از قدىمى‌ترىن و اصىل‌ترىن حوزه‌هاى علمىه‌ى شىعى بود. دورى راه باعث شد جز پدرم که مشوق من در تحصىل حوزوى بود، دىگران مخالفت کنند.

[نجف]

پرسش: شما نخستىن طلبه‌ى خانواده بودىد؟ شاىد چون تجربه‌ى قبلى نداشتند واکنش نشان مى‌دادند؟

پاسخ: نه؛ خانواده‌ى ما علماى بزرگى را تحوىل جامعه داده بود. عموى من از علماى بزرگ لبنان و استاد مرحوم سىدمحسن امىن بود. همان‌طور که گفتم دور شدن از خانواده و سختى‌هاىى که طلبگى داشت باعث شد دىگر اعضاى خانواده مخالف طلبگى من باشند. اما به هر صورت در هفده سالگى به نجف اشرف مهاجرت کردم و در حوزه‌ى علمىه‌ى آنجا شروع به تحصىل کردم.

[در محضر پدر]

پرسش: تا قبل از هفده سالگى تجربه‌ى تحصىل در مدارس و حوزه‌هاى علمىه‌ى شهر و روستاى خودتان را نداشتىد؟

پاسخ: پىش از هجرت به نجف برخى از معارف دىن را نزد پدرم فرا گرفتم.

[پایبندی به تربیت]

پرسش: مدرسه چطور؟

پاسخ: روستاى ما ىک مدرسه و ىک معلم بىشتر نداشت و از آنجا که لبنان، ىک کشور چندمذهبى است و از طرفى پدرم به حفظ عقاىد فرزندانش بسىار پاىبند بود، درباره­ى معلم مدرسه­ى روستا تحقىق کرد و متوجه شد او عقاىد درستى ندارد، و تربىت فکرى­اش با آنچه در مذهب هست مغاىر است. بنابراىن مانع تحصىل من در آن مدرسه شد، و خودش تدرىس مرا بر عهده گرفت.

[سید مصطفی العاملی]

پرسش: گفتىد پدرتان کشاورز بود. پس چطور به شما درس مى‌داد؟

پاسخ: درست است که پىشه­ى پدرم کشاورزى بود؛ اما او اهل علم و بسىار نکته­سنج و باهوش بود. بهره­هاى زىادى از تحصىل نزد پدر برده‌ام. زمىنه­ى تحصىل در حوزه، ابتدا در خانه آماده شد. مرحوم ابوى آثار علمى و دىنى­اى چون «بلغة الآمل إلى الشفاء العاجل بالطب الروحانى»،  «الحقىبة مناظرات و محاورات»([1])، «شرح دعاى افتتاح»، «شرح دعاى ندبه» و «عىون المعارف» را از خود به جا گذاشت([2]). او را عالمى مى‌دانم که علم را به خلعت زىباى اخلاق آراسته بود. پدرم کتاب‌هاى ارزشمندى داشت و کتابخانه­اش سرشار از کتب علمى، دىنى و تارىخى اعم از چاپى و خطى بود که در واقع از دست­افزارهاى اولىه و منابع اساسى مطالعات و تحقىقاتش به شمار مى­رفت که اکنون در اختىار من است. البته اىن را هم بگوىم که درهاى اىن کتابخانه به روى همه باز است.

[ازدواج]

پرسش:  در چند سالگى ازدواج کردىد؟

پاسخ: در نوزده سالگى با دختر «علامه شىخ حسن العُسىلى» ازدواج کردم و حاصل ازدواجمان، پنج پسر و شش دختر است که چهار پسرم، راه طلبگى را انتخاب کرده و در کسوت روحانىت هستند و دو دامادم نىز روحانى هستند.

[نگرانی از کاهش جمعیت شیعیان]

پرسش: پس خانواده­ى پر جمعىتى هستىد!

پاسخ: خداوند مى­خواهد جمعىت شىعىان زىاد شود. من نگران کاهش جمعىت شىعىان هستم. تربىت فرزندان مؤمن در دنىاىى که کافرىن و ملحدىن، آن را تصاحب کرده­اند براى حفظ کىان اسلام ضرورى است. قبول دارم زندگى سخت است؛ اما مى­شود سخت نگرفت و ساده زىست. باىد باور کنىم که خدا روزى­رسان است.

[دوران طلبگی در نجف]

پرسش: از دوران طلبگى­تان در نجف بگوىىد.

پاسخ: شش سال در نجف تحصىل کردم و بعد از آن به توصىه­ى پدرم به قم مهاجرت کردم و تا سال 1375 در قم زندگى کردم. در نجف اشرف از محضر اساتىد ارجمندى مانند «شىخ محمد تقى جواهرى»، «سىد محمد جواد فضل الله» و «شىخ احمد بهادلى» مؤلف کتاب «محاضرات فى العقىدة الإسلامىة» بهره بردم([3]).

[مهاجرت به قم]

پرسش: چرا به قم مهاجرت کردىد؟ آن اىام که حوزه­ى علمىه­ى نجف از شهرت علمى بالاترى برخوردار بود.

پاسخ: آرزوى پدرم بود که به قم بىاىم و تحصىل کنم. با قرآن استخاره کردم که جوابش خوب بود و خدا را در اىن هجرت راضى دىدم. سطوح عالى دروس حوزه را نزد دو عضو جامعه­ى مدرسىن ىعنى «آىت الله سىد ابو الفضل مىرمحمدى» و «آىت الله حاج مىرزا على احمدى مىانجى» تکمىل کردم. سپس درس خارج را در محضر آىات عظام «حاج شىخ مرتضى حائرى ىزدى»، «علامه فانى»، «سىد مهدى روحانى»، «مىرزا هاشم آملى»، «آىت الله شبىرى زنجانى» و «آىت الله سىد محمد رضا موسوى گلپاىگانى» گذراندم. در مدتى که درقم تحصىل و تدرىس مى‌کردم با بنىان­گذاران هىئت تفسىر فضلاى حوزه­ى علمىه­ى قم آشنا شدم.

[احساس نیاز در حوزه­های مختلف علمی]

پرسش: چرا تارىخ­پژوهى را براى ادامه­ى زندگى علمى خود انتخاب کردىد؟

پاسخ: احساس نىاز، مرا به تحقىق و پژوهش در حوزه­هاى مختلف هداىت مى­کند. هر جا احساس کنم خلأ ىا نقصى متوجه ىک بحث دىنى است و ابهاماتى وجود دارد که باىد رفع شود شروع به کار مى­کنم. تارىخ تنها حوزه­ى مطالعه و تحقىق و تألىف من نىست. در مورد قرآن و تفسىر و علوم قرآنى نىز تألىفاتى دارم. ىا در زمىنه­ى فقه و اصول هم کارهاىى انجام داده­ام که متأسفانه برخى از آن­ها در جنگ سى و سه روزه­ى لبنان سوخت و فقط آنچه چاپ شده است باقى مانده.

[شاگرد نداشته­ام]

پرسش: ىکى از وىژگى­هاى علمى شما، تربىت شاگردانى در حوزه­ى تارىخ­پژوهى است که برخى از آن­ها سرآمد تارىخ­نگارى شىعه شده­اند. اىن افراد را چگونه در حلقه­ى تارىخ­پژوهى وارد کردىد؟

پاسخ: به آن معناىى که شما مى­گوىىد شاگردى نداشته­ام و تعمدى هم براى تربىت شاگرد نداشته­ام. هر کس پىش من مى­آمد و کمک مى‌خواست، کمکش مى­کردم. اىن کمك، هم در هداىت مطلب نسبت به نصوص و متون بود و هم در کىفىت استدلال. کسانى که پىش من آمدند، شاگرد من نبودند. وظىفه­ام اىجاب مى­کرد کمکشان کنم. وقتى مطلبى را مى­دانىم باىد به مردم ىاد دهىم. اىن، مسئولىت و وظىفه­ى ما است.

[جامع­نگری در تألیف]

پرسش: ىکى از وىژگى­هاى کتاب­­هاى تارىخى شما، جامع­نگرى است. چگونه­ تارىخ­نگارى را با موضوعاتى مانند کلام جمع کردىد؟

پاسخ: اگر غىر از اىن باشد که همان نگارش­هاى پىشىن مى­شود. زندگى اهل بىت علىهم السلام خالى از حکمت نبوده که صرفاً هدف تارىخ­نگارى باشد. بنابراىن باىد اىن سىره بر مبناى عقاىد شىعه تحلىل مى‌شد. البته اىن را هم بگوىم که من در سىره­ى پىامبر صلّى الله علىه و آله به حقوق حىوانات و ملاک­هاى شهر نمونه نىز پرداخته­ام که همگى بر مبناى آىات قرآن و سىره­ى معصومىن علىهم السلام است.

[منابع مورد استفاده]

پرسش: از چه منابعى براى تألىف کتاب­هاى خود استفاده مى­کنىد؟

پاسخ: براى من فرقى نمى­کند کتابى که قرار است به عنوان منبع مورد استفاده قرار گىرد، شىعى ىا براى اهل سنت باشد. من بىن متون اهل سنت و متون شىعه فرق نمى­گذارم و با آن­ها ىکسان برخورد مى‌کنم. هر متنى را که به دستم برسد بررسى مى­کنم و سعى مى­کنم با مطالعه، به صحت و سقم آن پى ببرم.

پرسش: ىکى از وىژگى­هاى تألىفات شما که اشخاص بسىارى روى آن تأکىد دارند، دقت علمى آن­ها است. اىن موفقىت، محصول کار گروهى است ىا کارها را به تنهاىى انجام مى‌­دهىد؟

پاسخ: در تألىف کتاب­ها، دست­تنها هستم و هىچ­کس در تهیه­‌ى فیش­هاى تحقىق، من را همراهى نمىیکند. هر جا برگه­‌اى ببىنم روى آن مى­‌نوىسم. همه­‌ى کار تحقىق را از صفرتا صد به تنهایى انجام مى­دهم؛ اما در مرحله­ى حروف­چىنى و سپردن به چاپ، برخى همراهى مى­کنند.

[الصحیح نواقصی دارد]

پرسش: شما سه دوره سىره براى پىامبر، امىر المؤمنىن و امام حسىن علىهم السلام تألىف کرده­اىد که هر ىک به نوبه­ى خود، اثرى ماندگار است. چرا نگارش سىره­ى پىامبر صلّى الله علىه و آله را شروع کردىد؟

پاسخ: در مورد اىنکه گفته مى­شود « الصحىح من سىرة النبي الأعظم صلّى الله علىه و آله» از بهترىن­هاى سىره­ى پىامبر صلّى الله علىه و آله است، باىد بگوىم ضعف­هاى زىادى دارد. الصحىح من سىرة النبي الأعظم صلّى الله علىه و آله فقط ىک مرحله است. بهترىن نىست و ىقىناً در آىنده بهتر از آن­ هم نوشته خواهد شد. چند سال پىش که اىن کتاب به عنوان کتاب سال جمهورى اسلامى برگزىده شد، به وزىر ارشاد وقت، نامه­اى نوشتم و در حدود هشت صفحه به بىان نقاىص آن اشاره کردم و خودم مانع انتخاب آن شدم. دو ىا سه سال بعد خودشان آن را برگزىدند. بىشتر اىن نواقص هم به خاطر نبودِ فرصت پىش آمد و من آن­ها را نوشتم تا دىگران بر آن، حواشى بنوىسند. چهار جلد اول آن را در چهار ماه و چند جلد دىگر آن را پس از چند سال نوشتم. سپس منصـرف شدم؛ اما بعد تصمىم گرفتم تا آن را کامل کنم که نهاىتاً در ىک مجموعه­ى سى و پنج جلدى به پاىان رسىد.

[غرض از نگارش سیره­ی پیامبر ’]

پرسش: نگفتىد چرا نگارش سىره­ى پىامبر خاتم صلّى الله علىه و آله را آغاز کردىد؟

پاسخ: اىن از توفىقات من بود. سال­ها پىش از آن از من خواسته شد سىره­ى پىامبر صلّى الله علىه و آله را تدرىس کنم؛ ولى من در آن حوزه چندان قوى نبودم. گمان مى­کردم قبل از تدرىس، مطالعه مى­کنم و درس مى­گوىم؛ اما دىدم اىن­طور نمى­شود. بسىارى از مطالب نىاز به پىراىش داشت. اشکالات و نواقص زىاد بود و باىد بىن مطالب، ارتباط اىجاد مى‌شد.

 بنابراىن ناچار شدم در مدت سه چهار ماه به مطالعه و تحقىق و تتبع بپردازم که همان باعث شد چهار جلد اول الصحىح من سىرة النبي الأعظم صلّى الله علىه و آله را نوشتم. دو ماه تدرىس کردم؛ ولى بعد منصرف شدم. چون قانع نمى­شدم که با آن اطلاعات به تدرىس بپردازم. از آن کلاس خىلى استقبال نشد؛ اما توفىقى شد که براى پىامبر صلّى الله علىه و آله سيره‌ای بنوىسم.

[سابقه­ی سیره­نویسی]

البته باىد به سابقه­ى سىره­نوىسى و وظىفه­اى که براى خودم تصور كرده‌ام نىز اشاره کنم. سىره­هاى مطرحى که در گذشته و حال بر آن تأکىد شده و مى­شود، «تارىخ طبرى»، «سىره­ى ابن هشام» و ... است. براى اىن چند سىره، تبلىغات زىادى شده است و همىن تبلىغات به آن­ها ارزش داده است؛ اما اىن کتاب­ها از طرف جرىان­هاى خاصى مثل سلاطىن که قصد دارند جرىان خاصى را تروىج دهند، هداىت و تبلىغ شده­اند. لذا نىاز بود کتابى نوشته شود تا حقاىق بىشترى از سىره­ى نبوى در آن نگاشته شود.

[ایرادات سیره­های گذشته]

پرسش: چه اىراداتى بر سىره­هاى گذشته مى­بىنىد؟

پاسخ: به عقىده­ى من آنچه در برخى از سىره­ها آمده است سىره‌نوىسى نىست. چون حرکت و قول و مذاکرات و جنگ­هاى پىامبر صلّى الله علىه و آله داراى مفاهىمى بوده که باىد در اعتقادات، فکر و احکامى که به آن تأسى مى­جوىىم اثر بگذارد. پس تارىخ پىامبر صلّى الله علىه و آله، اعتقادات و فکر و سىاست و اخلاق و موضع‌گىرى است. در واقع کل علوم اسلامى است.

[بمباران منزل علامه]

پرسش: آخرىن جلدهاى الصحىح من سىرة النبي الأعظم صلّى الله علىه و آله را پس از پاىان جنگ­هاى سى و سه روزه­ى لبنان و پىروزى حزب الله منتشر کردىد. درست است؟

پاسخ: در آن جنگ هر چه نوشتم و دست­خط خودم بود در بمباران هواىى رژىم صهىونىستى از بىن رفت که ثمره­ى عمرم بود. اما خوشبختانه از سىره­ى پىامبر صلّى الله علىه و آله ىک سى­دى و فلش در دست ىکى از فرزندانم بود که همان را براى چاپ آماده کردم.

[ضرورت توجه به جزئیات]

پرسش: ىکى از وىژ­گى­هاى اىن کتاب، پرداختن به جزئىات سىره­ى پىامبر خاتم صلّى الله علىه و آله است. چرا تا اىن اندازه به نگارش جزئىات اهمىت مى­دهىد؟

پاسخ: براى پرداختن کامل و جامع باىد به جزئىات توجه شود. زندگى پىامبر صلّى الله علىه و آله همراه با سىاست است و جزئىاتى که بىان شده است مکمل آن کلىت مهم ىعنى زندگى سىاسى رسول خاتم صلّى الله علىه و آله است.

اگر اىن جزئىات مورد بررسى قرار نگىرند، ممکن است برداشت­هاى نادرستى از سىره­ى پىامبر صلّى الله علىه و آله بشود. لذا در اىن کتاب سعى کردم مانع بروز اىن اشتباهات بشوم.

البته اىن را هم بگوىم که پرداختن به زندگى پىامبر صلّى الله علىه و آله با همه­ى جزئىاتش، خارج از توان من بود. بنابراىن موارد شاخص را مطرح کردم.

[چرا سیره­ی امام علی علیه السلام؟]

پرسش: ىکى دىگر از آثار شما در زمىنه سىره­نوىسى «الصحىح من سىرة الإمام على علىه السلام» است. چرا حضرت على عليه السلام؟

پاسخ: پس از اتمام سىره­ى پىامبر صلّى الله علىه و آله دوستان از من خواستند درباره­ى امىر المؤمنىن علىه السلام بنوىسم. وقتى نوشتن براى امام على علىه السلام را آغاز کردم فکر نمى­کردم پنجاه و سه جلد بنوىسم و هنوز هم راضى نباشم.

[الصحیح من سیرة الإمام علی علیه السلام کامل نیست]

پرسش: گوىا اىن مجموعه از کامل­ترىن کتاب­ها درباره­ى سىره‌ى امام على علىه السلام است. چرا هنوز معتقد هستىد که کار کاملى نىست؟

پاسخ: امىر المؤمنىن علىه السلام شخصىتى است که حضورش در اسلام بسىار پررنگ است. آن حضرت قبل از بعثت با پىامبر اکرم صلّى الله علىه و آله بوده است و بعد وارد زندگى اىشان شد. در زمان خلفا هم مشاور خوبى براى آن­ها بود. دوران حکومت خود حـضرت نىز سراسر درس زندگى و سىاست است.

من معتقدم تا کنون کسى براى حـضرت امىر علىه السلام کتاب جامعى ننوشته است و تنها کتابى را که آىت الله رى­شهرى درباره­ى آن حضرت نوشته است مى­پسندم. البته هنوز هم جاى کار دارد و علما و فضلاى حوزه باىد براى درک و فهم بهتر زندگى حضرت على علىه السلام به تتبع و تحقىق بىشتر بپردازند.

[حضرت علی × الگوی سیاست­مداران]

اگر مى­ خواهىم براى مردم، الگوى زندگى معرفى کنىم امام على علىه السلام کامل­ترىن نسخه­ى انسانىت است. سىاست­مداران و دولت‌مردان اگر مى­خواهند حکومت­دارى بىاموزند باىد سراغ حکومت امىر المؤمنىن علىه السلام بروند و از او درس بگىرند.

[حق، محور حکومت علی ×]

پرسش: معتقد هستىد که سىاست­مداران باىد حکومت علوى را سرمشق خود قرار دهند. آىا اىن حکومت هزار و چهارصد ساله با زندگى در دنىاى مدرن، هم­خوانى دارد؟

پاسخ: حق، واقعىت مشترک بىن همه­ى ملت­ها و فرهنگ­ها است. هىچ سرزمىن و هىچ دوره­ى تارىخى از اىن قاعده، مستثنا نىست. حکومت امام على علىه السلام نىز بر همىن مدار است. بنابراىن کسانى که مى­گوىند مدل حکومتى امام در ىک دوره­ى دور بوده است و الان کاربردى ندارد اشتباه مى­کنند؛ زىرا محور حکومت امىر المؤمنىن علىه السلام حق است.

[نگاه تک­ بُعدی]

البته اىن نکته را هم بگوىم که نگاه تک­بُعدى به زندگى اىشان اشتباه است و به تصوىر کشىدن آن حضرت تنها به عنوان ىک چهره­‌ى سىاسى، خلاف قاعده­ى امامت و خىانت به اسلام است. مولاى متقىان همه­ى شؤون زندگى دنىا و آخرت را مورد توجه قرار مى­داده است. او ىک سىاست­مدار محض نبود؛ بلکه امامى بود که براى زندگى بهتر مردم، حکومت را پذىرفت.

قبلاً هم گفته­ام که بىشترىن مظلومىت اىشان از ناحىه­ى شىعىان است. زىرا ما به عنوان شىعه­ى على علىه السلام از حرف­هاى اىشان دورىم. علت محرومىت ما در جهان امروز، نگاه سطحى به مىراث معنوى اسلام است.

[حضرت علی × ولایت­مدار محض]

پرسش: از حضور امىر المؤمنىن علىه السلام در همه­ى ادوار مهم تارىخى اسلام و نقش تأثىرگذار اىشان گفتىد. اىن حضور را براى مردم چگونه به تصوىر مى­کشىد؟

پاسخ: امام على علىه السلام با همه­ى وجاهت و فضلى که داشت هرگز به دستورات پىامبر اکرم صلّى الله علىه و آله معترض نبود و اىن ىعنى ولاىت­مدارى محض.

[زمان­شناسی و مصلحت‌انديشي حضرت امیر ×]

نکته­ى دىگرى که از زندگى اىشان مى­توان درس گرفت زمان­شناسى است. آن حضرت در لىلة المبىت، جان خود را براى بقاى اسلام و حفظ جان نبى اکرم صلّى الله علىه و آله به خطر انداخت، و بعد از وفات نبى مکرم اسلام صلّى الله علىه و آله با وجود دلاىل قطعى بر حقانىت خلافتش، براى حفظ دىن کنار کشىد، و حتى به خلفا مشاوره مى­داد و اىن ىعنى مصلحت­اندىشى.

[محورهای خدمات حضرت علی × به اسلام]

سىاست امىر المؤمنىن علىه السلام سىاست خداپسندانه است. خدمات آن حضرت به اسلام در ىک دوره­ى بىست و پنج ساله از وفات نبى اکرم صلّى الله علىه و آله تا حکومت در سه محور تعرىف مى‌شود:

ـ خدمات علمى و فرهنگى.

ـ خدمات اقتصادى.

ـ فعالىت­هاى سىاسى.

امام على علىه السلام در حوزه­ى مسائل فرهنگى از تربىت شاگردان و شىعىان خاص گرفته تا پاسخ­گوىى به مسائل شرعى و کلامى سرآمد بود و تارىخ، گواه خوبى است که اثبات کند آن حضرت، زىر­ساخت­هاى فرهنگ اسلامى را محکم کرد.

اما در حوزه­ى مسائل اقتصادى، خدمت به فقرا و ارتقاء سطح زندگى عموم مردم را در نظر مى­گرفت.

در زمىنه­ى سىاست نىز همان­گونه که مورخىن اشاره­ کرده­اند در مسائل کلان سىاسى، مشاورى امىن و توانمند براى خلفاى پىشىن بود.

اگر خدمات امىر المؤمنىن علىه السلام در اىن سه محور نبود، امروز اسلامى وجود نداشت. اما نکته­اى که براى پذىرش خلافت اىشان باىد بگوىىم اىن است که آن حضرت بر اساس حس وظىفه، خلافت را قبول کرد.

[تألیف سیرة الحسین ×]

پرسش: تحلىل بسىارى خوبى از زندگى امام على علىه السلام بود. اجازه دهىد سؤالمان را درباره­ى آخرىن سىره­اى که در نماىشگاه کتاب امسال رونماىى شد مطرح کنىم. «سىرة الحسىن علىه السلام» را بر چه مبناىى نوشتىد؟

پاسخ: سىرة الحسىن علىه السلام در بىست و چهار جلد به پاىان رسىد. از سه سال پىش شروع به نوشتن اىن مجموعه کردم. هر چند قبل از اىنکه براى نوشتن آن، تصمىم قطعى بگىرم حسى شبىه ترس داشتم؛ اما بنابر دلاىلى حجت را بر خود تمام شده دىدم.

[محتوای سیرة الحسین ×]

پرسش: مهم­ترىن محور سىرة الحسىن علىه السلام چىست؟

پاسخ: در اىن مجموعه سعى شده است به شبهاتى درباره­ى زندگى آن حضرت، عاشورا و عزادارى­ها پاسخ داده شود تا براى خواننده، ثمره و نتىجه­اى داشته باشد.

[زمان­شناسی امام حسین ×]

پرسش: در اىن گفت و گو درباره­ى دو امام شىعىان صحبت شد؛ امام على علىه السلام که به عدالت­محورى شناخته مى­شود و امام حسىن علىه السلام که سرآمد آزادى­خواهى است. چه وجه مشترک دىگرى بىن امام عدالت و امام آزادى مى­بىنىد؟

پاسخ: زمان­شناسى، وىژگى­اى است که هم امام على علىه السلام دارا بود و هم در زندگانى سىاسى امام حسىن علىه السلام دىده مى­شود. نمونه­ى زمان­شناسى امام حسىن علىه السلام عدم قىام در زمان معاوىه است. سىد الشهداء علىه السلام در دوره­ى حکومت معاوىه با وجود دعوت­هاىى که از مردم عراق داشت، به دلىل عهدى که امام حسن علىه السلام در زمان صلح داشت هرگز دست به قىام نزد. 

پرسش: در روزهايى که گذشت جامعة المصطفى العالمية نکوداشتى براى شما برگزار کرد.

پاسخ: درست است. دوستان جامعة المصطفى، در بيروت همايشى برگزار کردند و پيام مقام معظم رهبرى نيز در آن قرائت شد.

* ممنون از وقتى که در اختيار ما گذاشتيد

([1]) اینجانب، تحقیق و مستندسازی روایات و اقوال این کتاب را انجام داده‌ام و در سال 1388 در  512 صفحه در ایران به چاپ رسید.

([2]) مرحوم علامه سيد مصطفی مرتضی بیش از صد عنوان کتاب در علوم گوناگون از جمله حدیث و فلسفه و شعر و ادب و ... از خود به جای گذاشته‌اند که اینجانب مشغول تحقیق و تنظیم آن‌ها هستم و در دستور کار مؤسسه قرار گرفته است.

([3]) ایشان مرحله‌ی مقدمات وآغازین حوزه را می‌فرمایند.

منبع: همشهرى آىه، شماره‌ی 50، تىر 1395، مصاحبه‌کننده: طیبه مروت