بررسى سىرهى پىامبر اعظم صلّى الله علىه و آله از آن جهت داراى اهمىت فراوان است که مسلمانان در دنىاى معاصر با چالشهاى فراوانى در عرصههاى گوناگون فکرى، فرهنگى و سىاسى مواجه شدهاند و هجمههاى دشمنان اسلام از غرب تا شرق عالم، شرىعت مقدس اسلام را هدف قرار داده است. آنچه در اىن مىان مىتواند به چالشهاى پىش روى مسلمانان پاسخى روشن دهد، تحلىل و عمل به منش و روش زندگى پىامبر صلّى الله علىه و آله و ائمهى معصومىن علىهم السلام در ابعاد مختلف است.
علامه سىد جعفر مرتضى العاملى در تبىىن اىن موضوع، به نکاتى تازه دربارهى اسوه بودن پىامبر صلّى الله علىه و آله در زندگى بشر اشاره دارد که در گفت و گوى پىش رو مىآىد.
[عَلَیكُمْ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ]
پرسش: آىات قرآن و احادىثِ پىامبر صلّى الله علىه و آله اِتمام مکارم اخلاق را راز بعثت اىشان مىدانند. نکتهاى که در اىنجا باىد بدان پرداخته شود اىن است که مقصود از اخلاق در اىن رواىات چىست و چه ارتباطى با «اسوهى حسنه» بودن شخص پىامبر صلّى الله علىه و آله پىدا مىکند؟
و باز هم سؤال دىگرى در اىن زمىنه مطرح مى شود که اخلاق ىا مکارم اخلاقى ىعنى چه؟ آىا مقصود پىامبر صلّى الله علىه و آله همىن معناى عرفى امروز از اخلاق بوده است؟
پاسخ: بسىارى از اندىشمندان معتقد هستند که عرضهى ىک تعرىف دقىق از اخلاق و بازشناسى حوزهى اخلاقىات، ما را در اىن زمىنه ىارى مىنماىد. به عقىدهى آنان، دو ابهام در اىن راستا وجود دارد؛ از ىک سو تعرىف و نگرش محدودى که در فرهنگ عمومى ما در مورد اخلاق و اخلاقىات وجود دارد و از سوى دىگر عدم تناسب ظاهرى مىان اىن حدىث ـ که هدف بعثت فقط اخلاقىات بوده ـ با محتواى دىنى که براى سىاست، اجتماع، اقتصاد، فرهنگ و... قانون و برنامه دارد و مدعى است تا قىامت مىتواند جوامع بشرى را اداره کند و زندگى بشر را سامان دهد.
دربارهى حدىث معروف «بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکَارِمَ الأَخلَاقِ» ابتدا باىد اذعان کرد که اىن حدىث در منابع شىعى وجود ندارد. آن چىزى که در منابع ما بىان شده اىن است که «عَلَىكُمْ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّ رَبِّى بَعَثَنِى بِهَا»([1]) ىعنى: برشما باد به مکارم اخلاق، همانا پروردگارم مرا براى آن مبعوث کرد. اىن حدىث، دلالت بىشترى بر معناى مورد نظر دارد و از نظر معنا دقىقتر است. همچنىن در کتاب «مکارم اخلاق» از سنى و شىعه نقل شده است؛ ولى حدىث اول به شکلى که در ابتدا بىان شد در منابع معتبر شىعى وجود ندارد.
[تبیین دامنهی اخلاق]
مطلب دوم که بسىار هم اهمىت دارد تبىىن دامنهى «مکارم اخلاق» است. در قرآن و در اصطلاح ائمه علىهم السلام مکارم اخلاق شامل همهى احکام، اعم از احکام قضاىى و کىفرى و مدنى و مسائل اجتماعى در کنار اعتقادات و مسائل اخلاقى و فردى مىشود.
[محدودهی اخلاق در قرآن و حدیث]
در قرآن در آىهاى مى فرماىد: ﴿إِنْ هذا إِلاَّ خُلُقُ الْأَوَّلىنَ﴾([2]) اىن آىه، دال بر اعتقادات است؛ اعتقادات به وصف خلق. ىعنى اعتقادات را به عنوان اخلاق مطرح مىکند.
کلمهى اخلاق در بىان قرآن و اهل بىت علىهم السلام به معناى نوعى از آراستگىِ برخوردها و رفتارهاى شخصى نىست که شامل خوشروىى، صبر، متانت، سعهى صدر، پرهىز از رذائلى چون حسد، بخل و کىنهتوزى باشد؛ چون با اىن نگاه، ظرف اخلاقىات بسىار محدود مىشود و شاهد آن نیز آىهی شرىفه ﴿وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظىمٍ﴾([3]) است. در رواىتى هم آمده است: «أَى عَلَى دِىنٍ عَظِىمٍ»([4]) و دىن، شامل شرىعت و اعتقادات و مفاهىم و ارزشها و ... است.
پس معلوم مىشود کلمهى اخلاق باىد به صورت مبسوطترى مورد کنکاش و بررسى قرار گىرد. وقتى پىامبر صلى الله علىه و آله مىفرماىد: «بَعَثَنِى بِهَا» ىعنى: بعثني بالدىن کلّه و کل دىن، اخلاق است. به همىن دلىل حدىث شرىف دوم به مضمون آىات شرىف قرآنى نزدىکتر است.
[صبر، لازمهی الگوپذیری از پیامبر ’]
ضرورت الگوپذىرى از شخصىتهاى بزرگ و الهى، ضرورتى است که همواره مورد توجه بشر بوده است. قرآن کرىم با شناخت از اىن خصىصهى بشر، پىامبر صلّى الله علىه و آله را که بهترىن بندگان خدا است، به عنوان الگو و «اسوهى حسنه» به مردم معرفى کرده و در آىهى بىست و ىک سورهى احزاب، بر اىن موضوع تأکىد مىورزد: ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ فى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ...﴾ ([5]) رسول خدا صلّى الله علىه و آله براى شما، الگوىى نىکو است. بىشک بررسى اىن آىهى شرىفه و تأمل در آىات و رواىات مربوط به مکارم اخلاق که مبىن فلسفهى بعثت پىامبر صلّى الله علىه و آله است بسىارى از ابهامها را برطرف مىکند و درىچههاى جدىدى را در اىن عرصه بر ما خواهد گشود.
اسوه گاهى به معناى اقتدا کردن همهى مأمومىن به امام است و گاهى به معناى الگوپذىرى همراه با همهى سختىهاىى است که در اىن راه وجود دارد.
آىهى ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ فى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ نىز به معناى اقتدا کردن مىآىد؛ اما اشاره مىکند که باىد در اىن راه صبر و تحمل کرد. مصداق آن هم آىهى شرىفه ﴿وَ تَواصَوْا بِالحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ﴾([6]) است.
معناى اىن آىه اىن مىشود که ما در پىاده کردن احکام شرىعت، نىازمند صبر و تحمل هستىم که باىد دقىق و محتاطانه باشد. با توجه به اىن تعبىرها به نظر مىرسد الگوپذىرى همراه با صبر وتحمل و پذىرش سختىهاى راه براى رسىدن به جامعهى مطلوبى که مدّ نظر پىامبر صلّى الله علىه و آله است، مناسبتر باشد.
به عبارت دىگر، اسوه در مقام عملِ سنگىن آمده است؛ چون عمل به تکلىف است و تکلىف به معناى مشقت و سختى است. بنابراىن «اسوهى حسنه» نسبت به تکلىف و احکام و رفتار عملى صادق است.
[اسوه بودن، فراتر از سیرهی فردی پیامبر ’ است]
پرسش: تبىىن خصوصىات و وىژگىهاى پىامبر خدا صلّى الله علىه و آله ـ آن هم با استناد به آىات الهى ـ اىن سؤال را در حاشىهى بحث اىجاد مىکند که چه مصادىق عملىاى براى اىن مقام حضرت رسول صلّى الله علىه و آله مىتوان ارائه کرد؟
پاسخ: ىکى از مصادىقى که در اىن زمىنه مىتوان به آن اشاره کرد ماجراى حج پىامبر و به جاى آوردن مناسک حج بود. اىشان دربارهى انجام مناسک حج، خطاب به مسلمانان فرمودند: «همانگونه که من عمل مىکنم مناسک حج را به جا آورىد». اىن فرماىش پىامبر چه معناىى جز الگو قرار دادن اىشان دارد؟
به عبارت دىگر، اسوهى حسنه بودن پىامبر فراتر از سىرهى فردى پىامبر است و همان معناى همهى احکام و دستورهاى شرىعت را در بر مىگىرد.
ىعنى اگر ما بخواهىم مکارم الأخلاق بودن را به همان معناى بسىطى([7]) که مطرح شد در نظر بگىرىم، شامل سىرهى پىامبر صلّى الله علىه و آله در حوزههاى سىاسى، اجتماعى و فرهنگى میشود.
وقتى اسلام مىفرماىد: ﴿الدِّىنِ كُلِّهِ﴾([8]) و ىا «عَلَى دِىنٍ عَظِىمٍ» به همىن نکته اشاره دارد که بىن مسائلى که به خصلتهاى انسانى مربوط است و اجتماعىات و مسائل سىاسى، فرقى وجود ندارد؛ زىرا دىن ما، ىک دىن جامع الأطراف است و همهى مسائل زندگى بشر را در نظر گرفته است و مکارم الأخلاق بودن، اىن معنا را شامل مىشود.
دىن براى اصلاح همهى بناهاى اجتماعى بشـر آمده است و اگر زىربناى اخلاقىِ مدّ نظر خداوند شکل نگرفته باشد تلاش در جهت دىنمدار کردن سىاست و اقتصاد و اجتماع، بىنتىجه و حداقل کمبهره خواهد بود؛ اتفاقى که قرنها است در تارىخ اسلام و جوامع اسلامى شاهد آن هستىم.
[ضروتِ داشتن پشتوانهی سیاسی]
تعرىف عرفى از اخلاق در حدىث پىامبر صلّى الله علىه و آله هدف اىشان را که برداشتن غل و زنجىرها از مردم است، زىر سؤال مىبرد؛ اما مگر مىشود بدون داشتن حکومت و پشتوانهى سىاسى، به مقصود دست ىافت؟ اسلام آمده است تا آزاداندىشى و کرامت انسانى را به مردم هدىه کند. اخلاق ىعنى بستر تحقق انسانهاىى آزاد در فکر و بزرگمنش و کرىم در عمل؛ آدمهاىى که قالبهاى کىفىت عمل را شکستهاند.
تنها در چنىن جامعهاى است که مىتوان سىاست دىنى، حکومت دىنى، اقتصاد دىنى، اجتماع دىنى، فرهنگ دىنى، خانوادهى آرمانى، جامعهى اىدهآل و ... را قابل تحقق دانست. همىن است که تمامىتبخشىدن به مکارم اخلاق، اساسىترىن هدف بعثت رسول الله صلّى الله علىه و آله است و هر چىز دىگرى در اسلام، دنبال اىن هدف اصلى مىرود و معنا و تحقق پىدا مىکند.
[تمام اعمال پیامبر ’ اسوهی حسنه است]
پرسش: سؤالى که پاسخ به آن اىن بحث را کامل مىکند اىن است که چه نکات برجستهاى در حکومت پىامبر صلّى الله علىه و آله وجود داشت که عنوان «مکارم الأخلاق» بودن را مىتوان بر آن صادق دانست؟
پاسخ: همهى حرکات پىامبر الگو است. هر عملى که از ناحىهى حضرت ختمىمرتبت صادر شده است در جاى حقىقى و واقعى خود قرار گرفته و در بىن صفات و اخلاقىات اىشان، همه چىز در حدّ نىکوىى قرار گرفته است و هر حکمى نسبت به موقعىت خودش، در بهترىن شراىط قرار دارد. براى مثال، احکام نماز دربارهى خود نماز جاىگاه دارد و بهترىن حکم است؛ اما در مورد غذا خوردن کاربردى ندارد. اىن عدم تطبىق را نمىتوان دلىلى بر ناکارآمدى اىن احکام دانست؛ لذا ما با توجه به اىن قضىه که هر حکمى از احکام الهى و هر عملى از اعمال حـضرت رسول صلى الله علىه و آله در جاىگاه خود، نىکو و پسندىده است، به اىن نکته خواهىم رسىد که همهى اعمال پىامبر صلّى الله علىه و آله اسوهى حسنه است و اىشان در همهى ابعاد زندگى بشر، الگوى مکارم اخلاق هستند که تشکىل حکومت و وضع قوانىن حقوقى، قضاىى و ... نىز از همىن مصادىق است.
ما کاملترىن قوانىن مدنى را در مدىنة النبى مشاهده مىکنىم؛ در حالى که جزىرة العرب در آن زمان، تنها ىک سرزمىن بدوى با مردمانى ابتداىى بود و تجربهى ىک حکومت منسجم و زندگى قانونمند را نداشتند. پىامبر صلّی الله علیه و آله با ارائهى ىک سرى احکام و قوانىن پىشرفته که هنوز پس از چهارده قرن کاربرد خود را به بهترىن شکل حفظ کردهاند، اىن جامعهى بدوى را به ىک جامعهى پىشرفته و قانونمند تبدىل کرد.
[تکامل احکام در کنار یکدیگر]
نکتهى دىگر اىنکه، در مىان احکام و دستورهاى دىنى و فرماىشهاى نبوى نمىتوان گفت که ىک حکم بر دىگرى برترى دارد؛ بلکه اىن مجموعهى احکام در کنار ىکدىگر، دستورهاى زندگى انسان را مىسازد و به بهترىن شکل ارائه مىدهد. به عبارت دىگر، اىن احکام در کنار هم کامل مىشوند.
ما نباىد به خاطر اهمىت دادن بىش از حد به مسائل مربوط به حکومت، احکام زندگى شخصى و فردى را به فراموشى بسپارىم و در حاشىه قرار دهىم؛ بلکه هر چىزى باىد در جاىگاه خود قرار گىرد.
[تعالى متناسب با رشد جهانى در همهى ابعاد]
پرسش: مشکلات امروز جوامع اسلامى، گزىنهاى را براى برتر بودن برخى احکام مجاز نمىسازد؟
پاسخ: اولوىت دادن به ىک امر، دلىل مىخواهد. ما چه دلىلى دارىم که بگوىىم در جامعهى اسلامى، اخلاق مهمتر است ىا اقتصاد؟ هر دو مهم هستند. اگر امروز در جامعهى اسلامى مردم به تحولات اقتصادى نىاز دارند نمىتوان گفت: «پس اخلاقىات را باىد کنار گذاشت ىا اگر در فناورى و علوم روز مجهز شدند باىد احکام عبادى را فراموش کنند ىا در حاشىه قرار دهند».
مهم دانستن همهى اىن مسائل، هىچ منافاتى با هم ندارد. مسأله اىن نىست که کدامىک را برتر بدانىم؛ مهم اىن است که در همهى ابعاد با توجه به رشد جهانى به تعالى دست ىابىم.
شما در اسلام به اهمىت اقامهى نماز واقف هستىد؛ اما در احکام آمده است وقتى در حال اقامهى نماز هستىد و از ترس بر جان و اموال خود نگران مىباشىد، براى دفع آن ضرر مجاز هستىد؛ حتى در حال نماز. اىن حکم الهى دلىل نمىشود که مال و ثروت انسان مهمتر از نماز باشد.
[آزادی بیان در زمان پیامبر ’ و روزگار کنونی]
پرسش: مباحثى که در حکومت پىامبر صلّى الله علىه و آله مدّ نظر اىشان بوده است و در عىن حال به اسوهى حسنه بودن و مکارم اخلاق عىنىت مىبخشد، با آنچه در جامعهى امروزى وجود دارد تناسبى ندارد و تعرىفى که از آزادى بىان و عقىده در زمان اىشان وجود داشته است با تعرىفى که امروزه وجود دارد سازگار نىست.
پاسخ: من با وجود هر گونه تناقض در اىن رابطه مخالف هستم. چه تناقضى بىن آزادى عقىده در حکومت نبوى با جامعهى امروزى وجود دارد که بخواهىم آن را رفع کنىم؟ آن چىزى که در قرآن آمده است از زمان پىامبر صلّى الله علىه و آله تا روز قىامت ثابت است.
[معنای ﴿لا إِكْراهَ فِی الدِّینِ﴾]
وقتى در قرآن آمده است که ﴿لا إِكْراهَ فِى الدِّىن﴾([9]) اىن آىه دربارهى آزادى اعتقاد است. اولاً مقصود از اىن آىه، عدم امکان اکراه است؛ ىعنى دىن، همراه با اکراه امکان ندارد؛ زىرا اگر شخص به چىزى عقىده نداشته باشد، اگر چه که تقىه کند، باز آنچه را در قلب خود بدان اىمان دارد نزد خود ارزشمند مىداند. به عبارت دىگر، معناى آىهى ﴿لا إِكْراهَ فِى الدِّىن﴾ آزادى در اظهار دىن است که محدوده و مقررات خاص خود را دارد.
ما نمىتوانىم کسى را به پذىرش عقىدهاى وادار کنىم؛ اما مىتوانىم به او بگوىىم حق اظهار کردن آن را دارد، آن هم نه به صورت مطلق. اما وقتى که حجتى اقامه شد، به نحوى که هىچ عاقلى جز مفاد آن حجت را نمىگوىد؛ اما شخصى همچنان بر عقىدهى باطل خود اصرار مىورزد، در اىن صورت مىتوان گفت: حال که شما وجود اىن همه دلىل و برهان حق را نمىپذىرىد، نمىتوانىد عقىدهى خود را اظهار کنىد.
اىن، آزادىِ افساد است نه آزادى اعتقاد؛ چون با وجود ادله بر وجود حق، با آن عناد مىورزد. در اىن صورت مىتوان آنها را از تبلىغ عقىدهشان منع کرد؛ چون وقتى دلىلى مىآىد عقىدهى باطل، خود به خود متزلزل مىشود. در اىن صورت است که فرد، حق بىان ندارد؛ چون به سر حدّ جهود و انکار رسىده و جهود، حقِ بىان را از بىن مىبرد. همهى ملل اىن سخن را مىپذىرند؛ چرا که اىن مطلب، ىک بحث عقلاىى است و همهى ملل و مذاهب نىز آن را مطرح مىکنند.
مبحثى که خدمتتان عرض کردم تنها بخشى از مصادىق عىنى اسوهى حسنه بودن پىامبر صلّى الله علىه و آله در حوزهى سىاست و اجتماع است که همىن بحث به حوزهى مباحث اندىشهاى و فکرى و فرهنگى نىز قابل تسرّى است.
لذا باىد پىامبر صلّى الله علىه و آله را مظهر همهى حسنات و مکارم در همهى عرصهها دانست و عرصهى اخلاق را بسىار فراتر از خصوصىات فردى اىشان تصور کرد.
در غىر اىن صورت اىن تفکر دربارهى پىامبر صلّى الله علىه و آله اصل دعوت اىشان و هدف شرىعت جهانى پىامبر صلّى الله علىه و آله را خدشهدار مى سازد. دىن ما، دىن جهانى و پىامبر ما صلّى الله علىه و آله براى همهى انسانها و با هدف سعادت جهانى آمده است.
([1]) وسائل الشىعة: ج 12، ص 174، بابُ استحبابِ العَفو عنِ الظالم و صِلة القاطِعِ و الإحسان إِلى المُسيء و إِعطاء المانِع، ح 6.
([2]) سورهى شعراء: آىهى 137.
([3]) سورهى قلم: آىهى 4.
([4]) بحار الأنوار: ج 16، ص 210.
([5]) سورهی أحزاب: آیهی 21.
([6]) سورهى عصر: آىهى 3.
([7]) گسترده.
([8]) سورهى توبه: آىهى 33.
([9]) سورهى بقره: آىهى 256.
منبع: روزنامهی قدس، 23/12/1387، مصاحبهکننده: طیبه مروت.
دیدگاه خود را بنویسید