پىامبر عظىم الشأن خدا صلّى الله علىه و آله با توجه به فضاى جامعه و نىازهاى موجود، پروژهى تغىىر فرهنگىِ عظىمى را آغاز نمودند و در مدت رسالت خود به آن همت گماشتند. ضرورت و چگونگى اىجاد اىن تغىىر، دلاىل و لزوم كاربرد شىوهی پىامبر صلّى الله علىه و آله در عصر حاضر را با علامه سىد جعفر مرتضى العاملى مورخ نامى جهان اسلام به بحث گذاشتهاىم.
پرداختن به مسألهى فرهنگ با هر روىكردى، ىكى از مهمترىن دغدغههاى اىدئولوگهاى جوامع مختلف بوده و هست. اهمىت اىن بحث، در نوع هداىت انبىاى الهى كه همگى به نوعى مبناى فرهنگى داشتهاند، نهفته است. اما التقاطگرى و امتزاج سنتهاى باطل اقوام گوناگون با فرهنگ الهى انبىاء، زمىنهى انحراف فرهنگى را در مىان پىروان ادىان مختلف اىجاد كرد؛ تا جاىى كه آن سنتها كمكم بر ارزشهاى فرهنگى ادىان الهى غلبه كرد و باعث كمرنگ شدن نقش آنان گردىد.
خداوند بنا به سنت الهى و جهت اتمام حجت بر بندگان خود، آخرىن پىامبر را برانگىخت و تولدى دىگر را در زندگى بشر رقم زد؛ تولدى كه مبناى تحولات فرهنگى فراوانى در جامعهى بشرى شد.
عصر پىامبر صلّى الله علىه و آله عصر پىداىش خردهفرهنگهاى باطل كه خود را به ادىان ابراهىمى منتسب مىكردند، بوده است. براساس همىن نىاز، خلأ وجود ىک فرهنگ هداىتگر الهى احساس مىشد و حضور پىامبر خاتم صلّى الله علىه و آله پاىان اىن احساس ناخوشاىند بود.
لازم به ىادآورى است که علامه سىد جعفر مرتضى العاملى، مورخ شىعهى لبنانى، اكنون در جبل عامل زندگى مىكند و سالها از عمر خوىش را در حوزهى علمىهى قم به تحصىل و تدرىس و تحقىق پرداخت. ىكى از معروفترىن تألىفات اىشان، اثر ارزشمند «الصحىح من سىرة النبي الأعظم صلّى الله علىه و آله» است كه در سال 1371 به عنوان كتاب سال جمهورى اسلامى برگزىده شد([1]).
[تعریف فرهنگ]
پرسش: اگر اجازه بدهىد گفت و گو را با بررسى وضعىت فرهنگى جهان در عصر پىامبراعظم صلّى الله علىه و آله آغاز كنىم.
پاسخ: قبل از پاسخ گفتن به سؤال شما، به عنوان مقدمه، تعرىف فرهنگ را مدّ نظر قرار مى دهىم كه آىا فرهنگ، تنها ارزشهاى معنوى است ىا فراتر از آن است و شامل همهى سنتها، عادات، رفتارها و ... مىشود؟ فرهنگ مجموعهاى از ارزشها، عادات، رفتار و سنتهاى هر قومى است و به همىن نسبت در عصر بعثت پىامبر صلّى الله علىه و آله نىز فرهنگهاىى كه بهتر است از آنها به عنوان خردهفرهنگ ىاد كنىم، وجود داشتند.
[تحلیل خردهفرهنگهای موجود در زمان پیامبر ’]
اىن فرهنگها گر چه بعضاً باقىماندهى فرهنگ ادىان الهى و ابراهىمى بودند؛ اما با ضد ارزشهاى موجود در جامعه و فرهنگ اقوام و ملل مختلف آغشته شده بود و به عبارت دىگر آن فرهنگها مدّ نظر انسانها بود. در واقع مقاصد، تماىلات و اىدههاى برخاسته از ارزشهاى آن جوامع، زىربناى فرهنگهاى آن ملل را تشكىل مىداد؛ حال آنكه اىن تماىلات گاه مربوط به مسائل متافىزىكى و ماوراىى است و گاه به مسائل نفسانى بر مىگردد.
بالاخره آن فرهنگها ناشى از تفكر و خواستهاى مادى بشر بود. البته شاىد بقاىا و شمهاى از ارزشهاى ادىان الهى و ابراهىمى در آن ىافت مىشد. اىنگونه بود كه تشخىص حق از باطل در اىن فرهنگها براى مردم بسىار سخت و بعضاً ناممكن شده بود. مطمئناً اىن نوع فرهنگها به نفع بشر نخواهد بود؛ بلكه به نفع مستكبرىن و حكّام جور مىباشد؛ چرا كه آنان در لواى اىن فرهنگها، منافع خودشان را تأمىن مىكنند. لذا با وجود اىن فرهنگها، جنگها و ستمهاى فراوانى در حق تودهى مردم روا مىشد. بنابراىن وقتى فرهنگى، ابزار حكام جور و مستكبرىن واقع شود به ضرر مردم جامعه تمام مىشود.
[جایگزینی فرهنگ اسلام به جای خردهفرهنگها]
اما فرهنگهاى الهى داراى خصوصىاتى به نفع مردم و همهى طبقات جامعه مىباشد. فرهنگهاى الهى و به خصوص فرهنگ اسلامى، قصد تحمىل اهداف نظام ارزشها و نظام دىنى خود را ندارند؛ چرا كه اگر مفاهىم ارزشمند اىن نظامهاى فرهنگى به نحو شاىسته به مردم منتقل شود، ارزشها از ضد ارزشها شناساىى مىشود و نظامهاى برترِ فرهنگى، جاى خود را به خردهفرهنگهاى التقاطى خواهند داد.
[فرهنگ اسلام، مطابق فطرت و عقل]
پرسش: آىا وجود همىن نقصها در خردهفرهنگهاى ساختهى ذهن و تفكر بشر، زمىنهى روىكرد و گراىش جامعهى آن روز به فرهنگ اسلام را فراهم ساخت؟
پاسخ: فرهنگ اسلام در قالب ىک نظام هماهنگ با فطرت، وارد مىدان شد؛ آن هم در زمانى كه آن فرهنگهاى باطل بر زندگى مردم ساىه افكنده بودند. در اىن فرهنگ الهىِ برخاسته از وحى، دو مؤلفهى بسىار مهم وجود داشت؛ ىكى همان هماهنگى با فطرت بود كه عرض كردم و دىگرى، همسوىى با عقل. مسلم است كه اىن نوع فرهنگها، اثرات بسىار مطلوبى بر رفتار و كردار و زندگى فردى و اجتماعى انسان دارد.
فرهنگ اسلامى چون داراى اىن دو مؤلفهى مهم ىعنى فطرت و عقل بود توانست جامعهى بشرى را راهنماىى و هداىت كند.
[فلسفهی نیاز به وحی]
البته برخى مسائل وجود دارد كه درک آن براى عقل ممكن نىست و فطرت نىز به آن دسترسى ندارد؛ لذا به وحى نىاز پىدا مىكند كه رفتار انسان در زندگى، مطابق واقعىتها، حقاىق و قوانىن حاكم بر جهان باشد كه توسط پروردگار به ودىعه گذاشته شده است.
بنابراىن برخى مسائل وجود دارد كه از سنخ فطرت ىا عقل نىست؛ بلكه فراتر از آن است؛ لذا نىازمند هداىتهاى وىژه است.
بنابراىن پىامبران با هدف اىنكه انسان، جاىگاه واقعى خودش را بشناسد و به آن دست ىابد و هوىت خود را باز ىابد، بر اساس متنِ وحى پروردگار به فرهنگسازى جوامع پرداختند.
همانگونه كه عرض كردم هداىت بشر ىا از طرىق فطرت ممكن است ىا احكام عقلى و ىا وحى. اىن سه مرحله در رسىدن انسان به واقعىتهاى انسانى خود، کمک بسیاری به او میکند.
بنابراىن فرهنگ به معناى جعل ارزشها براساس هواهاى نفس، احساسات بشر و تماىلات انسانى نىست؛ بلكه فرهنگ اسلام بر اساس واقعىتها و حقاىق موجود شكل گرفت و ادامه ىافت.
[فرهنگ اسلام و فرهنگهای بشری قابل مقایسه نیستند]
براساس همان اصلى كه خدمتتان عرض كردم پىامبر اسلام صلّى الله علىه و آله نىز به هداىت بشـر همت گماشتند و زمىنهى ظهور و بروز فرهنگى برخاسته از متن حقاىق و خواستههاى الهى بشر را اىجاد نمودند تا بشرىت با ىكدىگر در رسىدن به سعادت همراه شوند.
لذا ما نمىتوانىم اصل و اركان فرهنگ اسلامى را با فرهنگهاىى كه برخاسته از خواستههاى نفسانى انسان است، مقاىسه كنىم.
[علت اقبال انسانها به فرهنگ اسلام]
پرسش: حضرت عالى از عدم وجود هماهنگى فرهنگهاى موجود در عصر پىامبر صلّى الله علىه و آله سخن گفتىد. آىا فرهنگ اسلام توانست پاسخگوى نىازهاى انسان در آن زمان و حتى پس از آن باشد؟ و آىا گسترش اسلام در كمتر از ىک سده پس از ظهور آن، دلىل بر اىن مسأله است؟
پاسخ: اىن بحث بسىار گسترده است. اسلام بر مبناى فطرت، عقل و خواستهها و نىازهاى بشر ظهور پىدا كرد، حكم صادر نمود و به همىن دلىل نىز گسترش ىافت. چون در كلىهى احكام زندگى اسلامى، رىشههاى فطرى و عقلى و الهى نهفته بود و به اىن نىازهاى روحى، روانى و مادى و معنوى او پاسخ گفت.
بشر چه در عصر بعثت و چه پس از آن، تشنهى حقاىقى بود كه از زبان وحى بىان مىشد و چون اىن دستورها و راهنماىىهاى هداىتگرانه بر اساس همان سه محور اصلى زندگى بشر بود، توانست چه در عصر بعثت و چه پس از آن و حتى اكنون كه چهارده قرن از بىان آنها گذشته است، پاسخ دهد.
هر انسانى دوست دارد در محىطى كه زندگى مىكند، عىنىت پىدا كند و ىافتن عىنىت، مستلزم هوىتبخشى به انسان است و اىن مسأله نىز به شناخت انسان از ابعاد وجودى خودش بر مىگردد. شناخت ابعاد وجودى و ىافتن هوىت به ارادهى خود انسان بر مىگردد. انتخاب مسىر صحىح در زندگى، شناخت وىژگىهاى شخصىتى، گسترش فضائل و ممانعت از رشد رذائل اخلاقى از جملهى اىن موارد است. لذا اىن موضوع، بسىار حساس و دقىق است. وقتى انسانها شاهد بودند كه اسلام، مجال اىفاى نقش به فطرت و عقل داد به سمت آن گراىش پىدا كردند.
اسلام و فرهنگ اسلامى به بشـر، مجال ساختن زندگى متعالى بر اساس نىازها و خواستههاى واقعىاش را داد. به همىن دلىل روىكرد مردم چه در عصر بعثت و چه پس از آن قابل توجه است.
[علت مخالفت برخی با انبیاء ^]
البته كسانى كه منافع مادى خود را در خطر مىدىدند، با اىن حركت انقلابى پىامبر صلّى الله علىه و آله كه تحول روحى عظىمى را در بسىارى از افراد به وجود آورد، مخالفت نمودند و سنگاندازىهاى زىادى هم داشتند و ممانعتهاى بسىارى را مرتكب شدند و حتى به فرهنگسازىِ انفعالى در برابر فرهنگ ناب اسلام پرداختند؛ چون انسانهاىى كه به كُنه وجودى خودشان پى برده بودند دىگر در مقابل آن تحقىرها كه منافى با شخصىت انسانىشان بود اىستادگى مىكردند.
بنابراىن بىشترىن كسانى كه به اسلام پناه آورده بودند و در ساىهى اسلام شخصىت ىافته بودند رنجكشىدگان و مظلومىن سابق جامعه بودند؛ چرا كه ساخت زندگى بر اساس نىازها، آرزوها و با اختىار و انتخاب خود، آرزوى هر انسانى است؛ لذا ما مىبىنىم كه بىشترىن كسانى كه علىه پىامبران واكنش داشتند و قىام كردند، بزرگان اقوام بودند و بىشترىن پاسخدهندگان به دعوت انبىاء، بردگان و ضعىفان جامعه بودهاند. بنابراىن، اگر دعوت انبىاء مورد قبول اىن طىف از جامعه قرار مىگرفت، امرى منطقى و طبىعى بود.
[ابزار پیامبران ^ برای تغییر فرهنگی]
پرسش: بىشک در راستاى رفع همىن نىازهاى بشر، پىامبر صلّى الله علىه و آله پروژهى تغىىر فرهنگى را در دستور كار خود قرار مىدهند. اىشان از چه ابزارى براى اىجاد اىن تغىىر بهره گرفتند؟
پاسخ: ارجاع بشر به فطرت خود، توجه و اهتمام به احكام و هداىت عقلى، تكوىنى، تشرىعى و فطرى از ابزار هداىت بشر توسط پىامبر صلّى الله علىه و آله و اىجاد تغىىر فرهنگى بوده است.
البته ذكر اىن نكته نىز ضرورى به نظر مىرسد كه پىامبر اكرم صلّى الله علىه و آله چون ساىر انبىاى الهى، بشر را به سمت خودشناسى و سپس خودسازى تشوىق مىكردند و روح هر انسانى، خواستار استقلال در انتخاب و اختىار در گزىنش نوع زندگى است؛ اما اىن استقلال و اختىار به معناى كنارهگىرى از هداىتهاى پىامبر صلّى الله علىه و آله نبوده و نىست.
[مفهوم أهل در آیهی ﴿وَ اجْعَلْ لي وَزیراً مِنْ أَهْلي﴾]
ابزار مهم دىگرى كه پىامبران و به وىژه پىامبر اسلام صلّى الله علىه و آله در اىجاد اىن تغىىر از آن بهره جستند، استفاده از وزىران، مدىران و كارگزاران لاىق است. در قرآن آمده است كه حضرت موسى على نبىنا و آله و علىه السلام مىفرماىند: ﴿وَ اجْعَلْ لي وَزىراً مِنْ أَهْلي﴾([2]). دقت در اىن آىه، نكات ارزشمندى را براى ما روشن مىسازد؛ چرا حـضرت موسى على نبىنا و آله و علىه السلام فرمودند: ﴿هَارُونَ اَخى﴾([3])؟ در ابتدا مىفرماىند: ﴿مِنْ أَهْلي﴾ و اىن ىعنى وزىر من تمام خصوصىات و وىژگىهاىى را كه لازمهى ادارهى جامعه و هداىت مردم است داشته باشد. مفهوم اىن واژهى ﴿أَهْلي﴾ را مىتوان مساوات و برابرى در خصوصىات دانست. در حالىكه پادشاهان و سلاطىن كه منافع مادى و هواهاى نفسانى خود را بر مصالح جامعه مقدم مىدارند همواره از وزراىى استفاده مىكنند كه در وىژگى و خصوصىت، شباهتى به خودشان نداشته باشد تا بدىن وسىله از نمودار شدنِ ضعفها و نواقص خود جلوگىرى كنند و اىن را امتىازى براى حفظ حكومت خود مىدانند.
معناى دىگرى كه براى ﴿أَهْلي﴾ مىتوان عنوان كرد اىن است كه اىن وزىر بر همهى امور من مطلع باشد و شناخت داشته باشد؛ برخلاف سلاطىن و حكام كه از اىن مهم جلوگىرى مىكنند.
آنچه عنوان شد ـ انتخاب وزىر مطلع بر امور ـ از وىژگىهاى مؤمنان است؛ چون مؤمنان صلاح و منفعت جامعه و دىگران و خود را مدّ نظر دارند و اىن همان معناى اىمان واقعى است.
انتخاب اىن وىژگى براى وزىران ىک پىامبر، احتمال هر گونه سوء ظن، خطا در ولاىتمدارى و مصلحتخواهى براى پىروان آن پىامبر را كاهش و حتى به صفر مىرساند و شبهات احتمالى را از بىن مىبرد؛ لذا بهترىن ابزار براى تحقق اهداف پىامبران در همىن نكته نهفته است، ىعنى انتخاب وصى، وزىر و جانشىن اصلح و نىز اطمىنان و اعتماد به وزىر و داشتن اىمان به عملكرد كسى كه بر مبناى آنچه گفته شد انتخاب شده است؛ هر چند نقش نظارت بر عملكرد وزرا نىز باىد پر رنگتر از آنچه بىان شد مدّ نظر قرار گىرد.
[محبت پیامبر ’ به دیگران]
ىكى دىگر از ابزارهاى مورد استفاده در اىن راستا، محبت و رأفت پىامبر صلّى الله علىه و آله نسبت به ساىرىن است. اىن وىژگىِ هر انسانى است كه نسبت به محبت خالصانه و رأفت پدرانهى ىک سرپرست، كُرنش نشان مىدهد. پىامبر صلّى الله علىه و آله با استفاده از خصلت و خلق نىكوى خوىش، آنچه را در لواى دستورهاى الهى، مدّ نظر داشتند به دىگران منتقل نمودند و آن مسائل و مطالب در ذهن مخاطبىن ثبت و تثبىت شد، مگر آنهاىى كه دلهاىى بىمار داشتند.
[مشرکین توان مقابلهی فرهنگی را نداشتند]
پرسش: شما از مواضع منفى برخى از بزرگان اقوام در مقابل پىامبر صلّى الله علىه و آله سخن گفتىد. آىا اىن شىوهى برخورد، پىامبر اكرم صلّى الله علىه و آله را در موضع انفعال قرار داد ىا به اىشان در ادامهى روند تغىىر فرهنگى ىارى رساند؟
پاسخ: براى پاسخ به اىن سؤال شما، لازم به ىادآورى ىک نكتهى مهم است. ستىزهى افراد مغبون با بعثت حضرت رسول صلّى الله علىه و آله ىک ستىزهى فرهنگى نبود. به اىن دلىل كه آنها داراى فرهنگ به معناى واقعى نبودند؛ بلكه خرده فرهنگهاى برخاسته از اىدههاى باطلشان تعىىنكنندهى مسىر زندگىشان بود؛ لذا آنها توان مقابلهى فرهنگى را نداشتند و به گواه و رواىت تارىخ در آن موضع شكست خوردند؛ چرا که تبلىغات منفى نه تنها به آنان كمك نكرد؛ بلكه در پىشبرد اهداف پىامبر صلّى الله علىه و آله و گراىش مردم به اسلام، تأثىر مثبت نىز گذاشت؛ زىرا مردم حقاىق و واقعىتهاى منطبق با فطرت و عقل خوىش را در دستورات اسلام مىىافتند و لذا تبلىغات آنان علىه اسلام و شخص پىامبر صلّى الله علىه و آله بر روند گسترش اسلام تأثىرى نداشت؛ بلكه پوچ و تهى بودن آن فرهنگها و به عبارتى خردهفرهنگها را نىز اثبات مىكرد. چون صاحبان قدرتِ عـصر پىامبر صلّى الله علىه و آله داراى ىک اىدئولوژى معىن و مشخص نبودند و برخورد آنها بىشتر برخوردی عاجزانه بود و نشان از ناتوانى آنان داشت. به همىن دلىل دست به برخورد مسلحانه مىزدند. در واقع، برخورد آنان غىر فرهنگى بود.
[آغاز رسالت با گفت و گو و استدلال]
پرسش: اما برخلاف آنچه در عصر پىامبر صلّى الله علىه و آله در برخورد با اىشان اتفاق افتاد حضرت محمّد صلّى الله علىه و آله ابلاغ رسالت خوىش را با گفتمان و گفت و گو آغاز كردند.
پاسخ: پىامبر صلّى الله علىه و آله تبلىغ رسالت خود را با دعوت از راه گفت و گو و براساس استدلال آغاز كردند. ببىنىد در آىات قرآن كه تعىىنكنندهى مسىر حركت زندگى همهى مسلمانان بوده و هست، بىشتر از چه واژههاىى استفاده مىشود؟ ﴿ىتَدَبَّرُونَ﴾، ﴿ىتَفَكَّرُونَ﴾، ﴿ىعقِلُونَ﴾ و ... واژههاىى هستند كه در اكثر آىات قرآن، مردم را به تفكر، تدبر و تعقل در آىات الهى و مخلوقات پروردگار دعوت کرده و آنها را به نوعى با استدلال و با دلالت سخن گفتن، آشنا مىكنند.
شىوهى پىامبر صلّى الله علىه و آله در ابلاغ رسالتشان نىز همىن شىوه است؛ اما در مقابل وقتى دشمنان پىامبر صلّى الله علىه و آله توان اىستادگى در مقابل اىن فرهنگ بزرگ را ندارند، به مقابلهى منفى مىپردازند و اتهام ساحر بودن و ... را به شخص پىامبر صلّى الله علىه و آله وارد مىكنند.
[تبلیغ دین، وظیفهی قرآن ناطق]
پرسش: قرآن به عنوان سند افتخار اسلام، در انجام اىن تغىىرات چه نقشى داشته است؟
پاسخ: قرآن، مسىر تغىىرات فرهنگى در جهان و لزوم آن را در آىاتش مشخص كرده است. قرآن بىشترىن تأكىد را بر تدبر، تعقل و تفكر دارد. قرآن به عنوان ىك كتاب آسمانى ارزشمند و مقدس، اثر خودش را مىگذارد؛ اما اصل موضوع، مفسران و حاملان قرآن براى بشرىت هستند.
سىاستها، اخلاق و رفتار پىامبر صلّى الله علىه و آله بىشترىن تأثىر را بر بشرىت گذاشت. چه در عصر پىامبر صلّى الله علىه و آله و چه پس از آن، قرآن آنگونه كه شاىسته و حق آن بوده و هست، شناخته نشد.
به عقىدهى من، آنان كه به مخالفت جدى و گسترده با مفاهىم قرآنى پرداختهاند، بىشتر از كسانى كه به بدی از قرآن دفاع میکنند، به كنه و عمق مطالب و مفاهىم قرآن پى بردهاند؛ اما اىنكه آىا خود قرآن بما هو هو توانسته به تبلىغ رسالت پىامبر صلّى الله علىه و آله كمک كرده باشد ىا خىر، به ىك نگاه دقىقتر و عمىقتر نىاز دارد.
در اىنجا مسألهى مفسران و حاملان قرآن مطرح مىشود. آن چىزى كه فرهنگ نبوى را در جهان گسترش داد، قرآن ناطق بود. لذا تبلىغ دىن و مفاهىم آن بر عهدهى قرآن مكتوب نبوده است؛ بلكه بر عهدهى قرآن ناطق بود و قرآن ناطق، پىامبر صلّى الله علىه و آله و ائمهى اطهار علىهم السلام بودهاند.
بنابراىن حقاىقى كه از ائمهى معصومىن علىهم السلام دربارهى فهم قرآن منتشـر شده، اثر بىشترى از خود قرآن داشته است.
[سیره، مفسر قرآن است]
همهى مسلمانان به معجزه بودن قرآن در همهى ادوار تارىخ معتقد بوده و هستند؛ اما آنها به دستوری عملى براى زندگى نىاز داشته و دارند. در اىن مسىر، سنت و سىرهى پىامبر صلّى الله علىه و آله و رفتار و كردار ائمهى معصومىن علىهم السلام بهترىن مفسر قرآن بوده است. اىن مسأله، مسلمانان را متقاعد مىكند تا سىاستها و برنامههاى امامان علىهم السلام را بررسى كنند و آن را در دستور كار خود قرار دهند.
بنابراىن قرآن ناطق به عنوان مفسر قرآن مكتوب در بىان دىدگاههاى اسلام در همهى مسائلى كه فرهنگ، زىربناى آنها است، نقش بسىار مهمى گرفت؛ اما تا مفسران آن نمىبودند، بهرهبردارى از مفاهىم قرآنى براى دىگران كارى بس دشوار و گهگاه غىرممكن بود.
[اغراض پیامبر ’ از انعقاد پیمانهای صلح]
پرسش: ىكى از زمىنههاى اىجاد اىن تغىىر، روابط صلحجوىانهى پىامبر صلّى الله علىه و آله با مردم سرزمىن حجاز بود. ضرورت و اهداف اىن اقدامها را تبىىن بفرماىىد.
[ایجاد محیطی امن برای رشد فکری]
پاسخ: پىمانهاى صلح پىامبر صلّى الله علىه و آله با ىهود مدىنه، حاكى از همان شىوهى گفتمان با پىروان ساىر ادىان است. ىكى از مفاد اىن پىمانها، دخالت نكردن در امور ىكدىگر است. اىن نكته، عامل جلوگىرى از اغتشاش و جنجالهاى نظامى، سىاسى و ... در جامعه مىشد و وقتى در فضاى ىک جامعه، امنىت روانى برقرار گردىد، زمىنهى رشد اعتقادى، فرهنگى و اقتصادى آن جامعه فراهم خواهد شد. علت عمدهى اىن پىمانها هم همىن امر بود؛ ىعنى اىجاد جامعهاى امن براى رشد فكرى و دىنى مردم.
[کاهش قدرت مخالفان]
علاوه بر آنچه ذكر شد انعقاد اىن پىمانها، قدرت مخالفان اسلام را كاهش مىداد؛ چون در غىر اىن صورت، مخالفان و معاندان در مقابل اسلام نوپا جبههگىرى مىكردند.
[محدود کردن نفوذ قریش]
از طرف دىگر، حىطهى نفوذ قرىش را محدود مىكرد.
[ایجاد روابط دوستانه با یهودیان یثرب]
ىكى از علل اهمىت اىن پىمانها اىن است كه بالاخره ىهودىان ىثرب نىز به عنوان شهروند جامعهى اسلامى مطرح بودند و بىن شهروندان باىد اىن نوع مراودات و روابط دوستانه برقرار مىشد.
اگر اىن نوع از رابطهها برقرار نمىشد، لطمات بسىارى بر پىكرهى اسلام وارد مىشد كه عهدشكنى برخى از ىهود، نمونهاى از آن است كه در جرىان آن درگىرىها، لطمات مالى و انسانى بسىارى بر مسلمانان وارد شد.
[ایجاد امنیت روانی برای آیندهای بهتر]
مسألهى دىگرى كه در اىن جا باىد به آن توجه شود اىن است كه شخص پىامبر صلّى الله علىه و آله و درصد بسىار بالاىى از مسلمانان، مهاجر بودند و نسبت به محىط شهر مدىنه، فرهنگ حاكم، نحوهى جبههگىرى ساكنان آن در مقابل مسلمانان و فرهنگ اسلام اطلاعى نداشتند.
علاوه بر اىن، مسلمانان به لحاظ مالى نىز در مضىقه بودند كه همىن مسأله به لحاظ روانى اثرهاى نامطلوبى بر روح و روان آنها گذاشته بود. در اىن صورت پىامبر صلّى الله علىه و آله باىد محىطى امن اىجاد مىكردند تا از تنش و درگىرى به دور بوده و امنىت روانى بر جامعه حاكم باشد، زىرا مهمترىن نىاز هر جامعهاى براى رشد و توسعه، همىن مسأله است.
امنىت روانى و اطمىنان خاطر، زمىنهى برنامهرىزى براى آىنده و ساختن فرداىى بهتر براى جامعه را فراهم مى آورد.
[گفت و گوی بین ادیان در سیرهی پیامبر ’]
نكتهى دىگرى كه در پس اىن پىمانها نهفته است اىن است كه اىجاد صلح در درون جامعه، زمىنهى اقامهى دلىل و حجت بر نبوت و رسالت پىامبر صلّى الله علىه و آله را از درون فراهم مىساخت؛ زىرا اگر جامعهاى از درون، زمىنهى پذىرش دلاىل و حقاىق را نداشته باشد رهبران آن نمىتوانند دلىلى بر ارائهى فرهنگ آن جامعه و به عبارتى صدور فرهنگ به ساىر ملل را داشته باشند.
به تبع همىن مسأله، پىامبر صلّى الله علىه و آله هم نمىتوانست در قالب جنگ به تبلىغ دىن بپردازد و اقامهى دلىل بر نبوت خود داشته باشد و اتصال عاقلانهاى با پىروان ادىان دىگر برقرار كند.
بنابراىن، در برنامههاى تبلىغى پىامبر صلّى الله علىه و آله گفت و گوى بىن ادىان و گفتمان، بهترىن روش براى انتقال مفاهىم، دىن و فرهنگ اسلامى بود.
[زیان جنگها برای جامعه]
از طرف دىگر، جنگ همواره حالتى را به وجود مىآورد كه جامعه از بسىارى از نىازهاىش دور مىافتد. جنگ، به اقتصاد جامعه لطمه مىزند، به روابط خانوادگى صدمه وارد مىكند، جامعه را از سازندگى و توسعه باز مىدارد و ... بنابراىن، شنود حرف و سخن ىكدىگر و ىافتن راهى براى بهتر زىستن، ىكى از روشهاى پىامبر صلّى الله علىه و آله در ادارهى جامعهى اسلامى آن زمان بود.
علاوه بر اىن، زمانى كه پىامبر صلّى الله علىه و آله از درون جامعهاى كه خود مولود آن سرزمىن است حماىت نشود و همواره مورد تعرض قرار گىرد سلاطىن و حكام ساىر ممالك و دول بزرگ آن زمان چون قىصر روم و... به خود اجازهى تعرض به حكومت نوپاى اسلامى را مىدادند. نمونهى اىن مسأله جنگ «مؤته» است كه بىن رومىان و ارتش اسلام رخ داد. جنگ موته با اقدام سپاه روم شكل گرفت و ارتش اسلام تنها به دفاع از حرىم جغرافىاىى خود پرداخت.
لذا زندگى صلحآمىز، نىاز جامعهى مسلمانان در آن روز بود؛ چون تبعات جنگ نه تنها دامان مسلمانان، بلكه همهى شهروندان جامعهى مدىنه را مىگرفت. لذا وقتى جنگ موته پىش آمد همهى مردم حتى ىهود و مشركان در آن شركت كردند.
مثال دىگر، فتح مكه است. در فتح مكه، حتى مشركان اطراف مدىنه و ىهود هم شركت كردند.
پس از گذشت مدتى از تأسىس حكومت در مدىنه توسط پىامبر صلّى الله علىه و آله غىر مسلمانان نىز به اهمىت اىن وحدت و پىمانها پى بردند كه اىن محىط امن، به نفع همهى جامعه است. اىن صلحها در فهم اسلام به غىر مسلمانان بسىار كمك كرد؛ تا جاىى كه بسىارى از آنان به اسلام گروىدند. خلاصه اىنكه اىجاد امنىت روانى در جامعه، وحدت در سىاستهاى حاكم بىن مردم و همبستگى درونى علىه نىروى بىرونى، از جمله دستاوردهاى اىن پىمانها بود.
[چرا جنگ؟!]
پرسش: اىن شىوهى پىامبر صلّى الله علىه و آله ىعنى اقدامهاى صلحجوىانهى اىشان، در جوامع امروزى چه اندازه كاربرد دارد؟
پاسخ: در اسلام، صلح اصل است و جنگها در حكومت پىامبر صلّى الله علىه و آله جنگ دفاعى بود و خود پىامبر صلّى الله علىه و آله اصالتاً جنگ به راه نىنداختند و اگر هم جنگى را آغاز كردند، براى جلوگىرى از به راه افتادن جنگى بزرگتر بوده است. لذا جنگهاى پىامبر صلّى الله علىه و آله بىشتر جنبهى دفاعى داشت. مبناى اسلام بر صلح استوار است نه جنگ؛ لذا نباىد بپرسىم: چرا صلح؟!؛ بلكه باىد پرسىد: چرا جنگ؟
[قابلیت فرهنگ اسلام برای گفت و گو با سایر ادیان]
پرسش: امروزه مسألهى گفت و گوى ادىان مطرح است؛ شىوهاى كه در سىرهى پىامبر صلّى الله علىه و آله و ائمه علىهم السلام وجود داشته است. بهرهگىرى از شىوهى ائمهى معصومىن علىهم السلام و پىامبر صلّى الله علىه و آله تا چه اندازه راهگشاى ما در اىن راه خواهد بود؟
پاسخ: فرهنگ اسلام اىن ظرفىت را دارد كه با همهى ادىان به مناظره بپردازد؛ چنانكه رواىات فراوانى از مناظرات و گفت و گوى ائمه علىهم السلام با سران ادىان در عصر خودشان داشتهاىم.
اسلام، داعىهدار گفت و گو است و همواره زمىنهى بحث و گفت و گو با فرهنگها و ادىان دىگر را فراهم آورده است و اىن نشان از غلبهى همهجانبهى فرهنگ اسلام بر ساىر فرهنگها و ادىان است. امروزه شاهد پىشرفت روزافزون فرهنگ اسلام در جهان هستىم و اىن نتىجهى همان دعوت جهانى پىامبر صلّى الله علىه و آله است.
([1]) اين كتاب چندین مرتبه، جایزهی کتاب برتر را در جشنوارههای مختلف از آن خود نمود.
([2]) سورهى طه: آىهى 29.
([3]) سورهى طه: آىهى 30.
منبع: مؤسسهى فرهنگى لوح و قلم
دیدگاه خود را بنویسید